
Views
2
Downloads
40
Citations
نقش جامعه شهری در پرورش نخبگان اجتماعي
Received 07 Apr 2021, Accepted 07 Apr 2021, Published online 07 Apr 2021
insert_link http://research.ru.edu.af/da/doi/full/64/606d687ef0c05/41
lock_outline Open access
Abstract
نخبگان اجتماعی مؤثیرترین نیروی محرک در تحولات جوامع بشری می¬باشند. تاریخ زندگی اجتماعی بشر حکایت از این دارد که هر جا تغییرات و نوآوری¬های در زندگی اجتماعی یا دگرگونی طبیعت تحقق یافته، نقش نخبگان بیشتر از توده¬ها در آن به چشم می¬خورند. در جامعه سنتی نسبت به جامعه مدرن تعداد نخبگان و نقش این گروه در تحولات اجتماعی چندان قابل توجه نمی-باشد. این پژوهش به¬ دنبال روشن سازی نقش نخبگان در تحولات اجتماعی بوده و در سدد بیان نقش شهر در فراهم سازی زمینه برای تعدُد و رشد نخبه گرایی در جامعه انسانی است. باتوجه به¬ نقش و جایگاه نخبگان در توسعه و شکوفایی تمدن بشری اهیمت و ضرورت این تحقیق چند برابر می¬گردد. هدفی که نگارنده را به پژوهش در موضوع نخبگان واداشت، عدم درک جایگاه نخبگان در جامعه سنتی افغانستان بوده. تحقیق حاضر در جمع آوری داده¬ها از شیوه کتابخانه¬ای پیروی نموده و بر مبنایی روش کیفی و توصیفی به¬ تحلیل و تفسیر نقش شهر در تعدُد، اهمیت و جایگاه نخبگان پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می¬دهد، جوامع شهری باتوجه به فرهم سازی شرایط مناسب زندگی اجتماعی؛ زمینه تعدد نخبگان و تحولات اجتماعی توسط نخبگان را بیشتر از جوامع سنتی فراهم نموده اند.مقدمه
از آنجاي كه نخبگان اجتماعي تصميم گيرندگان كليدي در جامعه ميباشد پژوهش در مورد انواع نخبگان اجتماعي شناخت خصوصيات و ويژگيهاي گروه نخبه، تبيين مكانسيم هاي شهر نشيني در پرورش انواع نخبگان و فراهم نمودن شرايط مناسب شهر براي تحولات اجتماعي بدست نخبگان و پي بردن به جايگاه نخبگان در تغييرات اجتماعي در شهرها اهميت تحقيق را روشن ميكند. پژوهش در مورد منشأپيدايش گروه نخبه و نقش آن در تصميم گيري و الگوسازي اشكال رفتار اجتماعي نه تنها از آن جهت مفيد است كه كليد فهم تبيين جايگاه و منزلت گروه نخبه در جامعه شهري را روشن ميسازد بلكه از اين جهت ضرورت مييابد كه بررسي راههاي دست يابي افراد نخبه در شهر به شبكه نخبگان اجتماعي در جامعه داراي اهميت ويژه ميباشد، بخصوص اين كه آنان از مؤثرترين عوامل و نيروي سياسي اجتماعي به شمار ميآيند و در كشورهاي درحال توسعه عملاً تمام رفتارها و تصميم گيريها به گرايشها و علايق اين گروه بستگي دارد.
ما دراين پژوهش در صدد بيان اين مسأله هستيم كه شهر نشيني تا چه ميزان در تنوع نخبگان اجتماعي تأثير ميگذارند تا نخبگان وارد عرصه تحولات و دگرگوني در جامعه گردد. هدف از اين پژوهش بررسي نقش شهر و جايگاه آن در پرورش نخبگان اجتماعي از ديدگاه جامعه شناختي در جامعه و تبيين مكانسيمهاي ورود افراد در حوزه نخبگان اجتماعي در شهر براي تحولات جامعه با تأكيد بر اهميت دگرگونيهاي اجتماعي به رهبري نخبگان ميباشد. پرسش اصلي تحقيق این است که تأثير شهر بر تنوع نخبگان اجتماعي چگونه و از طريق چه مكانسيم هايي صورت ميگيرد؟ سوالات فرعي پژوهش به این امر توجه نموده که: 1. اصولاً نخبگان اجتماعي را به چند گروه ميتوان تقسيم نمود؟ 2. اساساً چه چيز باعث رشد و تنوع پذيري نخبگان در جامعه شهري ميگردد؟ پیش فرض تحقیق این است که تقسيم كار اجتماعي و وجود تنوع فعاليتها در شهرها و امكان وجود پرورش مغزها در شهرها باعث تنوع و رشد انواع نخبگان اجتماعي ميگردد. از آنجاي كه موضوع تحقيق مربوط به مباحث عمدتاً مباني نظري است، روش به كار گرفته شده در اين تحقيق کیفی به شیوه تفسیری از طریق توصيف، تحليل و تبيین موضوع انجام شده است. دادهها و اطلاعات لازم به روش كتابخانهاي جمعآوري گردیده و سپس به تفسیر آن پرداخته شده است.
پيشينه پژوهش
مباحث نخبهگرايي سابقهاي بسيار طولاني دارد، نخبهگراي را ميتوان به صورت پراكنده در نظريات و ديدگاه هاي انديشمندان همچون افلاطون، نيكولوماكياولي و ديگران يافت؛ نظريه نخبهگرايي در اواخر قرن نزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي در اروپا و ايالات متحده امريكا در نوشتهاي انديشمندان اجتماعي به صورت بسيار گسترده مطرح گرديد و در سالهاي بين دو جنگ جهاني انديشمندان اتاليايي همچون پارتو و موسكا به نظريه پردازي در رابطه به نخبگان اجتماعي پرداختند. نخبهگرايي به عنوان يكي از نظريههاي نيرومند اجتماعي عمدتاً درآثار ويلفردو پارتو(دهـ 1916م)، گاتانوموسكا، رُبرت ميخلز و ديگران ديده ميشود. نظريه مشترك اين متفكرين جامعه شناختي برمبناي استوار است كه تمركز قدرت اجتماعي در دست عدهاي قليلي از نخبگان حاكم در همه جوامع را اجتناب ناپذير ميداند.
واژه شناسی نخبه
اصطلاح نخبه Elite از واژه Eligere به معني انتخاب و يا انتخاب كردن گرفته شده است، در ابتدا این واژه براي تبيين كيفيت اجناس و كالای به كار ميرفت كه از ويژگي و برتري بیشتری نسبت به ساير كالاها برخوردار باشد ولي در قرنهاي هيجدهم و نزدهم ميلادي به اشخاص و گروهاي اجتماعي اطلاق ميشد كه داراي جايگاه و منزلت اجتماعي، سياسي و روحاني برتر نسبت به ديگران بوده است. گروه نخبه از نظر درجه بندي مراتب اجتماعي، دربالاترين هرم موقعيت اجتماعي و رهبري در جامعه قرار مي گيرند(ازغندي،۱۳۸۵: 13). نخبه به كلي ترين مفهوم آن، به گروهي از اشخاص كه در هر جامعه مواضع رفيع را در اختيار دارند دلالت ميكند. به بيان جزئيتر نخبه اشاره به گروهي از اشخاص دارد كه در رشتهاي خاص بر هم كيشان خود برتري دارد(جوليوس گولد،۱۳۸۴: 835).
تعريف نخبگان از نظر پارتو
در نظر پارتو نخبه كسي است كه ذاتاً داراي امتيازات هوشي، جسمي و رواني است كه اورا بر ديگران برتري ميبخشد. اين مواهب را طبيعت در وجود يك شخص به عاريه نهاده است(نقيب زاده،۱۳۸۵: 35). و معمولاً برگزيدگان در برگيرنده تمام افراد و اشخاصي است كه داراي خصوصيات استسنايي و منحصر به فرد بوده و ياداراي استعداد و قابليتهايي عالي در زمينه كار خود و يا در برخي فعاليتها ميباشند(گي روشه،۱۳۸۵: 116). نخبگان از برجستگي و خصايصي اشكار مانند هوش، ذكاوت، مهارت و صلاحيت بر خوردارند و در رقابتهاي مداوم زندگي نمره بسيار بالاي را كسب ميكنند(ازغندي،۱۳۸۵: 14). بنابراين گروه نخبه حاكم شامل افرادي خواهد شد كه عنوانها و مناصب بالاي سياسي مانند رئيس جمهور، سناتور، وزير، نماينده پارلمان، رئيس پارلمان، فرمانده نظامي، سرهنگ، رئيس دادگستري و غيره را تصاحب كند و در مقابل كساني قرار دارند كه بدون دارا بودن خصوصيات مربوط به عناويني كه تصاحب كرده اند راهي براي ورد به محفل سياسي را پيدا كرده اند(باتومور،۱۳۶۹: 4). مقصود اصلي از (گروه كه خصوصيات مربوط به عناويني تصاحب كرده اند را ندارند) اشراف زادگان حاكم و غولهاي اقتصادي ميباشد كه بدون داشتن تخصص و تحصيلات مناصب، پستهاي مهم اجتماعي را اشغال ميكند.
تعريف جامعه
آنتوني گيدنز، ميگويد: جامعه شناسي مطالعة زندگي اجتماعي، گروهها و جوامع انساني است، مطالعه اي هيجان انگيز و مجذوب كننده كه موضوع اصلي آن رفتار خود ما به عنوان موجودات اجتماعي است(گيدنز،۱۳۸۳: 32). شهيد مطهري ميگويد: جامعه مجموعهای از افراد انساني كه با نظامات، سنن، آداب و قوانين خاصي با هم ديگر پيوند خورده و زندگي دست جمعي دارند(مطهري۱۳۸۴/ 5: 18-19). خلاصه جامعه به گروهي از افراد اطلاق ميشود كه مدت زمان درازي باهم زندگي كرده باشند، سرزميني را در اشغال خود داشته باشند و سرانجام، توانسته باشند خودشان را به عنوان يك واحد اجتماعي متمايز از گروههاي ديگر، سازمان دهند(بروس كوئن,۱۳۸۳: 37).
تعريف شهر يا City
واژه City به معني «شهر» در قالب يك شخصيت حقوقي است به گونهاي كه در قرون وسطا به فدراسيون هاي قبيلهاي رومي نيز اطلاق ميشد(فكوهي،۱۳۶۵: 26). شهر در رويكر جامعه شناختي به مثابه يك واقعيت اجتماعي تعريف ميشود و عبارست از مجموعه روابط ميان بازيگران اجتماعي. در شكل گيري شهر فضا و روابط شهري تأثير گذار ميباشد(فكوهي،۱۳۶۵: 34). جامعه شناسان به طور عموم در تعريف خود، شهر را تابع تعريف يك اجتماع شهري برحسب وحدت جمعيتي آن، يعني قدر مطلق و تراكم اسكان يافتگي جمعيت آن شهر ميدانند(جوليوس گولد،۱۳۸۴:550).
تئوري نخبگان اجتماعی
بايد توجه داشت كه اصل نظريه پردازي در مورد نخبهگرايي متمركز بر نقش و جايگاه نخبگان در جامعه ميباشد به همين جهت به نقش شهر در پرورش نخبگان در ديدگاه انديشمندان اجتماعي اشاره نشده است لذا جهت متابعت از نظريه پردازان نخبگان اجتماعي در مباحث نظريات به بحث و بررسي نقش و جايگاه نخبگان در جامعه ميپردازيم. به دليل عدم وجود مباحث نظري در مورد نقش شهر در پرورش نخبگان يا عدم دست رسي بودن چنين مباحث در جامعه كه پژوهش در آن صورت گرفته است، دانش پژوه را ملزم به بررسي اصل مباحث نظري نخبگان اجتماعي نموده است.
اصل اساسي دكترين نخبهگرايي (اليتسيم) براين مبنا استوار است كه تاريخ سياست تاريخ سلطه نخبه (اليت) ميباشد، پس نخبهگرايي در تضاد با ديدگاه اساسي ليبراليسم غربي در مورد سياست، سازمان حكومت و نوع ارتباط مطلوب ميان دولت و جامعه مدني است. گرچه ريشه بحث نخبهگرايي را ميتوان در ايده پردازي افلاطون، ماكياول و ديگران يافت؛ ولي نخبهگرايي به منوال يك نظريه پرقدرت اجتماعي به واسطه ويلفردو پارتو، گائتانو موسكا و سي.رايت ميلز طرح گرديده است. اين سه متفكر ديدگاه مشترك شان اين بود كه حاكميت در جامعه به دستان يك گروه كوچك از نخبگان ميچرخد. ما درا ين بخش به نظريات اين سه متفكر به صورت مختصر در مورد نخبگان اجتماعي اشاره ميكنيم.
- نظرية گائتانوموسكا در مورد نخبگان اجتماعي
به اعتقاد موسكا در همه جوامع (چه توسعه يافته يا توسعه نيافته) دو طبقه از مردم وجود دارند؛ طبقهاي كه حكومت ميكند و طبقهاي كه بر او حكومت ميشود. طبقه اول كه اغلب از يك اقليت تشكيل يافته، تمام مسئوليتهاي سياسي را به عهده دارد و به كل هيأت جامعه سامان داده و شكل ويژهاي به آن ميبخشد. از طريق انحصارگرايي، قدرت را درحوزه اختيارات خود قبضه ميكند، تمام امتيازات و بهرهوري از قدرت را به خود اختصاص ميدهد. در حالي كه طبقه دوم يعني اكثريت توده كه به اطاعت و فرمانبرداري وادار شده است از طريق راههاي قانوني و يا به شيوه زور و خشونت توسط گروه فرمانروا و نخبه كنترل هدايت و اداره ميشود(مارش و استوكر،۱۳۸۴: 359. سيف زاده،۱۳۷۹: 161. و نقيب زاده،۱۳۸۵: 39). از منظر موسكا «سلطه يك اقليت سازمان يافته با انگيزه واحد بر اكثريت غير سازمان يافته اجتناب ناپذير است. هيچ فرد واحدي از اكثريت نميتواند در برابر يك اقليت سازمان يافته به تنهايي بايستد. البته اعضاي يك اقليت سازمان يافته قاعدتاً داراي برخي ويژگي حقيقي يا ظاهري هستند كه توانسته اند از نفوذ و احترام بسيار محل زندگي خود برخوردار باشند»(سيف زاده،۱۳۷۹: 161). گروه حاكم اغلب تسلط خود بر اكثريت را از راه بهره وري از ارزشها و باور هاي آنان جامه عمل ميپوشاند(نقيب زاده،۱۳۸۵: 39). و براي حفظ مشروعيت خود از فرمول ساسي بهره مي گيرند(مارش و استوكر،۱۳۸۴: 362). از ديدگاه موسكا راهاي كه حاكميت اقليت بر اكثريت را هموار ميسازد در موارد زير خلاصه ميگردد؛
1. بزرگترين ويژگي كه اقليت طبقه حاكم از آن برهمند ميباشد سازمان يافتگي و همبستگي نخبگان حاكم در رسيدن به هدفي است كه همة انها در رابطه به آن هدف اعتقاد و نظر واحد دارند، و آن سيطره بر اكثريت با انگيزه واحد ميباشد. بنابراين وحدت سازماني گروه نخبه با انگيزه واحد بزرگترين وسيلهاي است براي تسلط بر اكثريت توده بدون سازمان، كه هيچگاه وحدت و همبستگي در مورد پديده واحد ميان آنها بر قرار نميشود.
2. يكي از راههاي ديگر رسيدن نخبگان به قدرت انحصارگرايي آنان در عرصه قدرت با قبضه نمودن حكومت در چنگال خود از طريق استفاده از امتيازات است كه در اختيار نخبگان حاكم قرار گرفته است، بدين وسيله مانع ايجاد ميكند تا عامل باز دارنده باشد براي رسيدن تودهها به پديده قدرت.
3. استفاده از زور و خشونت توسط نخبگان يكي ديگر از شيوههاي تسلط آنان بر عرصه قدرت در جامعه ميباشد. نخبگان تلاش ميكنند تا ديگران را با شيوه قانوني و غير قانوني وادار به پيروي و فرمان برداري از دستوارات خود نمايند.
4. بهرهوري از ارزشها و باورهاي تودهها در جامعه، يكي ديگر از ابزار تسلط نخبگان بر اكثريت در جامعه ميباشد. آنان همچنين ميكوشند تا براي حفظ مشروعيت خود از فرمول ساسي نيز بهرهمند گردند.
به ادعاي موسكا وجود نخبگان امر اجتناب ناپذير است، در تمام جوامع اقليت بر اكثريت حكومت ميكند. از بيان موسكا اين گونه فهميده ميشود كه هر جامعه چه مبتني بر اقتدار باشد يا اجماع، ايستا باشد يا پويا، توتاليتير باشد يا صلح جو، مشروع باشد يا غير مشروع ماهيت آن جامعه به واسطه نخبگان تعيين ميشود.
- نظريه سي.رايت ميلز در باره نخبگان اجتماعي
سي.رايت ميلز جامعه شناس امريكايي هرچند در تحليل نخبگان اجتماعي متأثير از ديدگاه موسكا بوده است ولي باموسكا در برخي موارد اختلاف نظر دارد بويژه اين كه ميلز گروه نخبگان را واقعيت بسيار متنوعتر و پيچيدهتر از آنچه موسكا ميپندارد ميداند به عقيده ايشان دسته بندي گروه نخبه به عنوان يك طبقه واقعي يك نوع تسامح و بيخردي و دور از حقيقت به نظر ميرسد. به دليل اين كه بيان و تطبيق نخبگان به طبقه اجتماعي باعث مشتبه شدن نخبگان با طبقات اجتماعي موجود در جامعه ميگردند كه درست به نظر نميرسد. زيرا طبقات اجتماعي و گروه نخبه دو پديده مجزا از يكديگر مي باشد. به جهت اين كه اين دو را ميتوان از هم تفكيك نمود، مانند اين كه بحث از نخبگان در ميان تودهها و طبقات پايين اجتماعي مثل نخبه كارگر و غيره نماييم(گي روشه،۱۳۸۵: 118). رايت ميلز به طور تجربي به مطالعه نخبگان اجتماعي در جامعه امريكا پرداخته است و در كتاب نخبگان قدرت به تفصيل به تبيين انواع گروهاي نخبه در طول چند دهه در جامعه امريكا پرداخته و نخبگان را متشكيل از چند گروه در جامعه ميداند.
- نظريه نخبهگرايي ويلفردو پارتو
به اعتقاد پارتو نيروهاي غريزي انساني بشر را به دو گروه اقليتي نخبه و اكثريت توده تقسيم ميكند از ديدگاه پارتو نخبگان عقلايي اند كه شايستگي دارند باتوجه به كوشش بيوقفه براي بدست آوردن منافع شخصي خود بر توده فاقد كنشهايي عقلايي كه از غرايز پيروي ميكند حكومت كنند. در نظر پارتو بيشتر از اعمال انساني غير منطقي است حوزههاي اصلي اعمال منطقي انسان در اقتصاد و علم ظهور مييابد در غير اين دو حوزه رفتار همراه با عقلانيت بسيار محدود است. باتوجه با اين كه بيشتر از رفتار و كنشهاي انساني ماهيتاً غير عقلاني است. پارتو به بررسي اين نيروهاي غير عقلاني ميپردازد. كاربر واژگان پارتو نامأنس ميباشد مقصود ايشان به روشني بيان نگرديده است هرچند ايشان شش دسته بقايا را متذكر ميشود كه باتامور و آرون آنها را به گونه زير نام گذاري نموده اند.
باتامور آرون
بقاياي تركيب بقاياي مجموعهها
بقاياي جنسي بقاياي جنسي
بقاياي ابراز احساسات نياز به ابراز احساسهاي عاطفي با افعال خارجي
بقاياي اجتماعي بودن بقاياي مربوط به جامعه پذيري
بقاياي تماميت و صيانت نفس يكپارچگي فرد و وابستگان او
بقاياي تجمع و تداوم غريزه تدابير(باتامور،۱۳۶۹: 55. و آرون، 464-476-482-485).
از منظر پارتو رخداد همانند انقلاب بيانگر از هم پاشيدن حاكميت نخبگان و دست يابي تودهها به امر حكومت نيست، بلكه دگرگونياي اگر اتفاق بيفتد، باز غايله در نهايت به نفع نخبگان ختم خواهد شد، زيرا انقلاب در واقع جابجايي نخبگان و گردش آنها خواهد بود، زمان كه نخبگان جديد وارد عرصه اداره جامعه ميشود پويش جديد همراه باتغييرات خواهد بود. بنابراين ديدگاه ماركس كه معتقد بود نوبت حاكميت تودهها فراخواهد رسيد منتفي ميگردد. به نظر پارتو« در قشر بالاتر جامعه دومين دسته از ذخاير ثابت يابقايا تدريجاً رو به ضعف ميگذارند تا اين كه زماني فرا رسد كه موجهاي برخاسته از قشر دوم نخبگان تقويت شوند» و به قدرت برسند. لازمه در قدرت ماندن و يا اخذ قدرت به نظر پارتو نيروي بيرحمانه است. صرف وجود ذخاير و يا بقايا انرژي زا كافي نيستند. «هر طبقه برگزيدهاي كه آمادگي در گير شدن در نبرد را نداشته باشد، تا از موضعي كه آنان را به قدرت رسانده دفاع كند، ناگزير قدرت را از دست خواهد داد. خيالبافي محض است اگر تصور(شود) اصول بشر دوستانهاي درحق آنان اعمال ميشود. فاتحان جديد آهنگ بيرحمانه نواي شكست را در گوش آنان زمزمه خوهد كرد»(سيف زاده،۱۳۷۹: 157-158).
- نظريه كاركرد گرايي نخبگان پارتو
در ديدگاه پارتو دو ويژگي به چشم ميخورد كه شايد بتوان آنها را بيانگر برجستگي انحصاري ديدگاه پارتو قلمداد نمود. يكي: اين كه پارتو نظام اجتماعي را به صورت اندام گونه مينگرد به قسمي كه هر بخش از اندام هايي نظام اجتماعي نقش كار كردي مخصوص به خورد را ايفا ميكند؛ نخبگان كه بخشي اقل از اندام نظام اجتماعي را در بر ميگيرد به فرمان روايي ميپردازند و تودهها كه اكثريت نظام اجتماعي را تشكيل ميدهند با فرمانبري و اطاعت از نخبگان به كاركرد حيات اجتماعي جامعه ادامه ميدهند(سيف زاده،۱۳۷۹: 158). ازغندي مدعي است كه «در علوم اجتماعي عموماً گروه نخبه به نيروهاي اطلاق ميشود كه كيفيت كاركردگرايانه مشخصي را دارا ميباشد؛ بدون اين كه به جوانب سياسي و اخلاقي مسأله توجه شود»(ازغندي،۱۳۸۵: 15). ويژگي ديگر ديدگاه پارتو اين است كه بيان ميدارد تحولات نظام اجتماعي به صورت تك خطي نيستند بلكه حالت چرخهاي و دوراني به خود ميگيرند(سيف زاده،۱۳۷۹: 158)، زيرا حركت نخبگان ادامه دارند هرگز توقف پذير نيستند. از بيان كه كرديم روشن ميشود ديدگاه پارتو با نظريات كنت و اسپنسر كه نظام اجتماعي را تك خطي ميدانند از هم تفكيك ميپزيرند.
چگونگي حاكميت نخبگان
نخبگان عملاً به دو گروه شيرصفتان و روباه صفتان تقسيم ميشوند كه هر كدام از اين دو گروه شيوهاي خاص در به كارگيري فرمانرواي بر تودهها را دنبال ميكنند:
۱. نخبگان روباه صفت تلاش ميكنند تا از طريق بدست آوردن رضايت تودهها بر آنان فرمانرواي كنند و بر نفوذ خود در حوزه اجتماع استمرار بخشند. این گروه در تلاشند تا از زور استفاده نكنند. روبهان زيرك، ماهر، هنرمند ومبتكر هستند. در ايام بحراني انسان دوستي بيمورد آنها منجر به صلح جويي ميشود. در صورت به ثمر نه نشستن تلاشها براي راه حل سياسي حكومت در كام مرگ قرار ميگيرد(مارش و استوكر،۱۳۸۴: 361).
۱. نخبگان شيرصفت مردان قدرت مند، باثبات و انسجام، سرد، بدون روح و غير خيال پرداز هستند. شيران در نظر دارند تا به خود خدمت كنند و براي بدست آوردن موقعيت يا حفظ آن بيشتر از زور استفاده ميكنند. شيران مدافع وضع موجود در جامعه مدني و دولت هستند، براي حفظ نظم عمومي مذهب و سنت از خود تعهد و وفاداري نشان ميدهند(مارش و استوكر،۱۳۸۴: 361).
انواع نخبگان اجتماعی
باتوجه به تعريف نخبگان اجتماعي و دخيل دانستن ملاكهاي حاكميت، اقتدار و نفوذ در تعريف نخبگان و اين كه نخبگان با ملاكهاي مذكور در چه قالبهاي عرصه اجتماع جامعه شهري ظهور ميكنند ميتوان نخبگان شهري را به دستهها و گروههاي زير تقسيم بندي نمود:
۱. نفوذ و حاكميت نخبگان سنتي «بر اعتقاد مستقر به تقدس سنتهاي ديرينه و مشروعيت مقام كساني كه بر بنياد اين سنتها اعمال قدرت ميكنند»(جوليوس گولد،۱۳۸۴: 784) استوار ميباشد. به نظر ميرسد كه ريشه اقتدار نخبگان سنتي را بايد در ميان خانواده سنتي جستجو كرد، يعني نوع حاكميت در خانواده سنتي زمينه ساز بوجود آمدن اقتدار نخبگان سنتي شده است(يان كرايب،۱۳۸۲: 235). پايه و اساس ارزشهاي سنتي بر راه و رسم بنا نهاده شده كه ريشه آن برگشت به تاريخ كهن جامعه بشري دارد. عناوين همچون اشراف گرايي يا اشراف زادگان مربوط به اصل و نسب است كه مبتني بر حاكميت قبيلهاي ميباشد و اشراف زادگان خود را خلف بلا فصل رييس قبيله قلم داد مينمايد(گي روشه،۱۳۸۵: 122).
۲. ویژگی نخبگان خارق العاده «بر هواداري از تقدس خاص و استثنائي، خصلت مردانگي يا خلق و خوي شايان تقليد يك فرد معين و كيفيت بينظير نظام يا الگوي هنجاري كه در وجود او متجلي يا به همت وي برقرار مي شود»(جوليوس گولد،۱۳۸۴: 784) استوار ميباشد. منشأ ظهور نخبه كاريزما به شرايط اجتماعي و نا بساماني هاي آن بـر مي گردد. معمولاً وقتي شكل هاي ديگـر سلطـه در مقابل نابساماني هاي جامعه تواناييهاي خود را از دست مي دهد، مردم انتظار يك ناجي را در ذهن مي پرورانند در چنين شرايطي افراد دورهم جمع ميشوند تا راهحلي براي معضلي كه در مسير زندگي آنان قرار گرفته بينديشند، حاصل اجتماع اين ميشود كه فردي از ميان آنها با توجه به ويژگي هايي كه در خود مي بيند، به آنها مي گويد كه از عهده حل اين مشكل بر مي آيد. آنچه قابل توجه است، اين مي باشد كه خارق العاده بودن جنبه راهبردي دارد، نه اين كه برخاسته از ارزش هاي الهي و دينيباشد. به همين دليل است كه جايگاه هاي اجتماعي نخبگان كاريزما به كارايي هاي آنها در برخوداري از ويژگي مافوق افرادي عادي مي باشد. به همين دليل مي تواند بر مشكلات موجود در جامعه فائق آيد(يان كرايب،۱۳۸۲: 231-235. كوزر،۱۳۸۲: 311 و نقيب زاده،۱۳۸۵: 157-159).
۳. نخبگان مالكيت به جهت اموال و ثروت كه دارند از قدرت و اقتدار در سطح گسترده برخور دارند، زيرا ثروت و اموال نخبگان مالكيت باعث تسلط آنان بر نيروي كار ميگردد. نيروي كار را براي رسيدن به مقاصد خود به خدمت تمام عيار در زمينههاي مختلف در میآورند. از جانب ديگر ثروت مالكان زمين و صنعت به آنها امكان ميدهد تا بر ساير انواع نخبگان فشارهاي وارد كنند تا از اين طريق براي كسترش اقتدار خود سود جويد. نخبگان صنايع بزرگ و مالكان بزرگ اراضي يا مالي گروههاي هستند كه به جهت ثروت و اموال خود، در موقعيت بالا اجتماعي قرار ميگيرند(گي روشه،۱۳۸۵: 122-123)؛ لذا نخبگان اقتصادي باتوجه به وابستگي ساير نخبگان به اموال و داراي آنها، بر ديگر انواع نخبگان تسلط داشته و از موضع قدرت نسبت به آنان بر خوردار میشوند.
۴) نخبگان تكنوكراتيك انتساب به ساخت اداري رسمي دارند، منشه و خاستگاه اقتدار اين نوع نخبگان دو وجه دارد؛ اول اينكه، اين دسته از نخبگان براساس قانون كه وضع گرديده است انتخاب ميگردند و منشه اعتبار آنها قانون ميباشند. دوم اينكه گزنيش اين نوع نخبگان به جهت بعضي از صلاحيتها و قابليتهاي كه دارا ميباشند صورت ميگيرند(گي روشه،۱۳۸۵: 122). اين نوع نخبگان از اقتداري بر خوردارند كه وبر آن را اقتدار عقلايي نام ميگذارد. وبر معتقد است كه سلطه قانوني دولت داراي نظمي ميباشد كه همه كادر اداري آن را در بر مي گيرد. افرادي كه در تحت سيطره چنين نظامي به فعاليت مشغولند، موظف به پيروي از نظم و قانون هستند كه براي فعاليت آنها ترسيم شده است؛ بنابراين هيچ كس حق تخطي از قانون را ندارد ولو در بالاترين هرم منزلتي قرار گرفته باشد. قانون حق دارد كه فردي عالي رتبه اداري و دولتي را به ميز محكمه بكشد، نظم و قانون، اساس و بنيان چنين نظامي را تشكيل ميدهد كه ادامه حيات خود را در گرو نظم و قانون ميداند(يان كرايب،۱۳۸۲: 238). در حاكميت عقلايي افراد براي احراز سمت اداري يا اجرايي بر اساس شايستگيهاي علمي و تخصصي كه دارند از طريق مردم براي مدت معيني از راه انتخابات به حاكميت دست مي يابند و كادر اداري آن با توجه به قانون، از افراد داراي تخصص برگزيده مي شوند. حاكميت قانوني بر اساس اداره ديوان سالاري به فعاليت ميپردازند كه سلسله مراتب افراد در آن از بالا به پايين تعيين ميگردد(يان كرايب،۱۳۸۲: 239تا244. نقيب زاده،۱۳۸۵: 155-156 و كوزر،۱۳۸۲: 311).
۵) نفوذ و حاكميت نخبگان مذهبي بر مبناي احترام بر يك سري حقايق ميباشد كه در گذشتههاي دور بر انسانها آشكار گرديده و يا مبتني بر سنت طولاني است كه ارزش خود را از خود گرفته است(گي روشه،۱۳۸۵: 122). جايگاه و منزلت كه نخبگان مذهبي در جامعه از آن برخودار اند قابل انكار نيست، خصوصاً در جوامع سنتي كه نخبگان مذهبي از پايگاه اجتماعي بالاتري نسبت به جوامع صنعتي در ميان افراد و گروهها برخودار ميباشند. در جوامع صنعتي به جهت عوامل مختلف از جمله تروج انديشه سكولار از نقش نخبگان مذهبي كاسته شده است.
۶. نخبگان ايدئولوژيكي اشخاص يا گروههاي هستند كه در حول و محور يك ايدئولوژي معيني شكل ميگيرند؛ يا اشخاص و گروههاي اند كه ايدئولوژي معيين را اشاعه ميدهند و معرف آنند؛ يا افراد و گروههاي اند كه يك ايدئولوژي جديد را به وجود ميآورند. اين نوع نخبگان نوعاً جزئي نخبگان قدرت نيستند بلكه از جمله نخبگان صاحب نفوذ به شمار ميآيند، هر چرند از اقتدار و حاكميت رسمي بيبهره اند. نخبگان ايدئولوژي افراد يا گروههاي بدون اقتدار، آنهاي هستند كه نقش عمده در دگرگونيهاي اجتماعي و كنشهاي تاريخي دارند. اين نوع نخبگان از جمله مترقيترين و نو آورترين نخبگان ميباشد؛ ولي مشكيل اساسي كه در مسير راه نخبگان معنوي قرار دارند اين است كه قدرت و اقتدار در جامعه ندارند و از منسد جايگاه قدرت و پوست هاي دولتي بيبهره اند(گي روشه،۱۳۸۵: 123-124).
۷. نخبگان سمبوليك از جمله نخبگان هستند كه تأثيرات بيسزاي در سير تحول جامعه دارند.«ارزشها، ايده ها، سمبولهاي وضعيت موجود، نهادها، و ايدههاي جديد و غيره در رؤساي سياسي متبلور و متجلي ميگردند»، خصوصاً رهبران ايدئولوژي و معنوي بيشتر از حصوصيت سمبوليك بر خوردار ميشوند. در ميان نخبگان سمبوليك برخي از نخبگان را ميتوان مشخص نمود كه از گروههاي ديگر بيشتر نقش بارز سمبوليك ميتوانند به خود بگيرند. اين وضعيت مربوط به اشخاص يا گروههاي است، كه نمونة ويژه از برخي رفتار، كردار، افكار و خصوصيات از ارزشهاست. به عوان مثال هنر مندان در جامعه را ميتوان نمونه بارز اين اين دسته نخبگان ياد نمود، آنان ميتوانند براي تروج يك ارزش خاص در ميان افراد در جامعه، خصوصاً جوانان حالت روشن از سمبوليك را به خود بگيرند. از جمله اشخاص و گروههاي كه نميتوان نقش بارز آنها را انكار نمود خوانندگان در جامعه هستند، كه در ميان جوانان جايگاه ويژه دارند، زيرا خوانندگان براي جوانان مظهر و سمبل جواني، شادي، عشق و ترنم زيبايي میباشند، بنابراين خوانندگان ميتوانند در ميان جوانان از نفوذ بسيار بالاي برخور دار باشند. جوانان پيام خوانندگان را از طريق راديو، تلويزيون، اینترنيت و رسانههاي جمعي ديگر در يافت میکنند(گي روشه،۱۳۸۵: 124-125).
۸. نخبگان اقتدار، قدرت جزء تأثیر گذارترین گروه نخبگان میباشند. در ديدگاه پارهتو، موسكا و رايت مليز تفاوت ميان نخبگان قدرت و اقتدار وجود ندارد، يعني اين دو مفهوم را در رديف هم ذكر كرده اند و قسيم هم ديگر قرار نداده اند؛ هرچند نخبگان را از حيث قدرت به نخبگان دولتي و غير دولتي تقسيم بندي نموده است. نخبگان قدرت و اقتدار در هر زمان ميتوانند از افراد متفاوت درهم تنيده باشند، اما در حال حاضر بر اساس مطالعات كه رايت ميلز در امريكا به طور تجربي انجام داده است. نخبگان قدرت را متشكل از افراد سياسي، اقتصادي و نظامي دانسته است. ازميان سه حلقه نخبگان در امريكا گروههاي نظامي سود زياد تري نسبت به دو دسته ديگر نخبگان عايد شان شده اند و توانسته اند كه در حلقه سياست بيشتر حضور و ظهور خود را تسبيت نمايند. اين امر باعث تزلزل موقعیت نخبگان سياسي در جامعه گرديده و خلاء جايگاه آنان در قدرت احساس ميگردد. به طور كلي هر سه گروه از نخبگان در تصميم گيريهاي كلان جامعه دخالت دارند، اما ميزان دخالت آنان بستگي به نوع فعاليت و تفسير نخبگان از آن فعاليت دارد(ميلز،۱۳۸۳: 365-366).
۹. نخبگان فرهنگي پایه دارترین نوع از نخبگان میباشند. فرهنگ را ميتوان به شيوهاي اطلاق كرد كه اعضاي يك جامعه آن را فرا ميگيرند و به آن عمل ميكنند و به نسلهاي ديگر انتقال ميدهند(بروس كوين،۱۳۸۳: 46 و رضواني،۱۳۸۶: 36-37). اما از آنجاي كه فرهنگ يك پديده است كه بايد فراگرفته شود و از طرف سير تحول و تكامل در عرصه فرهنگ يك فرايند طبيعي به نظر ميرسد، لذا فرهنگ در پرسه زمان به وجود آمده و تكامل مييابد. از آنجاي كه فرهنگ در مسير تكامل خود نيازمند به اشخاص و گروههاي ميباشد كه در تحول آن نقش اساسي داشته و سرامد عرصه فرهنگي در جامعه به شمار آيد. لذا مباحث نخبگان فرهنگي اهميت ويژي ميطلبد كه نبايد از نقش نخبگان فرهنگي در جامعه غفلت نمود؛ بنابراين نخبگان فرهنگي به اشخاص و گروههاي اطلاق ميگردند كه ترويج كننده گان عرصه فرهنگي در جامعه به حساب ميآيند. معمولاً نخبگان فرهنگي در جامعه شامل نويسندگان، انديشمندان، هنرمندان، نظريه پردازان، محققان، روحانيون، دانشگاهيان، روزنامه نگاران، جامعه شناسان و افراد گروههاي كه بيشتر به مسايل فكري، فرهنگي و عقيدتي مشغولند و فعاليت آنان در حوزه توليد فكر و انديشه در جامعه است ميشوند.
۱۰. نخبگان علمي اشخاص و گروههاي هستند كه در حوزههاي علمي سرامد روز گار خود باشند. نخبگان علمي معمولاً در ميان هم فكران خود در ردههاي نخست بوده و محورهاي اصلي علمي در تحت سيطره اين نوع نخبگان قرار دارند. نخبگان علمی هدايت كننده گان اصلي تودهها در حوزه علم و دانش به شمار ميآيند. اين نوع نخبگان از نبوع فكري ويژه بر خور دار ميباشند كه ديگران بهرة از آن ندارند. نخبگان علمي داراي اقسام و انواع مختلف ميباشند كه براي اختصار از ذكر آنها خود داري ميگردد.
۱۱. نخبگان سياسي در روند دگركوني اجتماعي و نهادينه نمودن سياست نقش مهم دارند، البته تأثير نخبگان در امور سياسي به منزله پذيرفتن نقش نخبگان سياسي به گونه مطلق نميباشد؛ زيرا عوامل مختلف ميتوانند در تصميم گيريهاي سياسي جامعه مؤثر باشند. منابع زير زميني، تعارضات فرهنگي، ساختار طبقاتي، موقعيت جرافيايي، نظام بين المللي ميتوانند در روند كلي نظام سياسي و تصميم گيري نخبگان سياسي نقش داشته باشند. اساسيترين نقش نخبگان سياسي باتوجه به جايگاه اجتماعي آنان و موقعيت كه در آن قرار گرفته اند پرورش و نهادينه نمودن سياست و بسط آن، پذيرش ارزشها و نهادهاي جديد در حوزه اجتماعي، همزيستي و همگرايي در ميان افراد جامعه ميباشند(ازغندي،۱۳۸۵: 20).
نخبگان اجتماعي داراي انواع و اقسام مختلف هستند كه به برخي از آنها در اين جا اشاره گرديد. ذكر تعداد انواعي مذكور به معني انحصار اقسام نخبگان در اين موارد نميباشد، بلكه از جمله انواع نخبگان ميتوان به موارد زير اشاره نمود؛ نخبگان دانشجو، نخبگان دانش آموز، نخبگان معنوي يا روحاني، نخبگان نظامي، نخبگان كارگر، نخبگان دهقان و غيره كه براي اختصار از توضيح در مورد آنها خود داري ميشود و به همين مقدار بسنده ميگردد.
تحليل نقش شهر در پرورش انواع نخبگان
از آنجای که مباحث تحت عنوان نقش جامعه شهری در توسعه نخبگان اجتماعي تاكنون طرح نگرديده و یا اگر چنين بحث طرح گرديده باشد در دسترس پژوهشگر قرار نگرفته؛ لذا بررسي نقش شهر در گسترش انواع نخبگان اجتماعي حالت تحليلي به خود خواهد گرفت.
1. باتوجه به جايگاه كه براي نخبگان سنتي بيان گرديد، ميتوان ادعا نمود كه این نوع از نخبگان قبل از اسكان بشر در شهر و گسترش شهر نشيني نيز در ميان انسانها وجود داشته است، ولي شهر در توسعه نخبگان سنتي نقش داشته است و باعث گستردگي حوزه نخبگان سنتي در جامعه شهري گرديده است.
2. نخبگان فرهمند هرچند در ميان انسانها قبل از شهر نشني وجو داشته است، ولي منشه اقتدار اين نوع نخبگان جامعه شهري ميباشد كه توانسته است، انواع نخبگان كاريزما را در خود بپروراند، زيرا منشأ ظهور نخبه كاريزما به شرايط اجتماعي و نا بساماني هاي آن بـر مي گردد. معمولاً وقتي شكل هاي ديگـر سلطـه در مقابل نابساماني هاي جامعه تواناييهاي خود را از دست مي دهد، مردم انتظار يك ناجي را در ذهن مي پرورانند كه معمولاً چنين ناجي و تجمع مردمي زايده شهر نشيني ميباشد.
3. نخبگان مالكيت به جهت اموال و ثروت كه دارند از قدرت و اقتدار در سطح گسترده برخور دارند. ثروت و اموال نخبگان مالكيت بيشتر در جامعه شهري توسعه مييابند و باعث تسلط آنان بر نيروي كار ميگردند. نخبگان مالكيت بر زمين در جوامع روستايي وجود دارد، ولي مالكان بزرگ صنعت و تكنولوژي جايگاه تكون آن شهر و جامعه شهري ميباشند به گونهاي كه در روستاها صنعت و پرورش نخبگان صنعتي جايگاه براي شان وجود ندارد. تنوع نخبگان مالكيت زايده شهرنشيني ميباشد، زيرا صنايع مختلف به واسطه شهر نشيني به وجو آماده اند.
4. نخبگان تكنوكراتيك انتساب به ساخت اداري رسمي دارد، منشه و خاستگاه اقتدار اين نوع نخبگان براساس وضع قانون بوده و شهر خاستگاه اصلی قانونمداری میباشد. گزنيش اين نوع نخبگان به جهت بعضي از صلاحيتها و قابليتهاي كه دارا ميباشند صورت ميگيرند. بدست آوردن صلاحيت، بيشتر از طريق علم و دانش حاصل ميشود، كسب علم و دانش بیشتر در جامعه شهري ميسر ميگردد. لذا خاستگاه نخبگان تكنوكراتيك جامعه شهري ميباشند؛ زير قبل از زندگي شهري قانون و انتخابات بر اساس قانون، به معني امروزي وجود نداشتند و مسئله صلاحيت در برگزيدن افراد مطرح نبوده است.
5. حاكميت نخبگان مذهبي بر مبناي احترام بر يك سري حقايق ميباشد كه در گذشتههاي دور بر انسانها آشكار گرديده. جايگاه و منزلت نخبگان مذهبي در جامعه شهري بيشتر متبلور ميگردد، هرچند در عصر قبل از شهر نشيني نخبگان مذهبي نيز ايفاء نقش داشته اند ولي شهرنشيني بر دايره وسعت نقش نخبگان مذهبي افزوده است، خصوصاً وسايل ارتباطي توانسته بر بهره وري بيشتر نخبگان مذهبي از تجمع انساني درشهرها بيافزايد.
6. نخبگان ايدئولوژيكي اشخاص يا گروههاي اند كه در حول و محور يك ايد ئولوژي معيني شكل ميگيرند؛ يا اشخاص و گروههاي اند كه ايدئولوژي معيين را اشاعه ميدهند و معرف آنند؛ يا افراد و گروههاي اند كه يك ايدئولوژي جديد را به وجود ميآورند. از تعريف اين نوع نخبگان اين گونه به نظر ميرسد كه خاستگاه اين نوع نخبگان شهر و جامعه شهري ميباشد. زيرا شكل گيري ايدئولوژيها و تنوع پذيري آن زايده شهر و جامعه شهري است، بدليل اين كه اصولاً ظهور ايدئولوژيها و تنوع آن در غير جامعه شهري ناممكن به نظر ميرسد. چون روستا به جهت حاكميت سنتي آن توانايي پذيرش انواع ايدئولوژيها را ندارد و مردم تحت سيطره يك نوع ايدئولوژي به ايفاء نقش ميپردازند.
7. نخبگان سمبوليك جايگاه شان در جامعه شهري است. زيرا ارزشها، ايدهها، سمبولها، نهادها و ايدههاي جديد و غيره برخاسته از شهر و شهر نشيني ميباشند. خصوصاً رهبران ايدئولوژي و معنوي كه بيشتر از حصوصيت سمبوليك بر خور دار ميشوند زايده شهر نشيني است. به عوان مثال هنرمندان در جامعه را ميتوان نمونه بارز از نخبگان شهري دانست. چون آنان ميتوانند براي تروج يك ارزش خاص در ميان افراد در جامعه شهري خصوصاً در ميان جوانان حالت روشن از سمبوليك را به خود بگيرند. از جمله اشخاص و گروههاي كه نميتوان نقش بارز آنها را در شهرها انكار نمود خوانندگان در جامعه شهری است، كه در ميان جوانان جايگاه ويژه دارند، زيرا خوانندگان براي جوانان مظهر و سمبل جواني، شادي، عشق، ترنم و زيبايي است؛ كه پيام آنان را از طريق وسايل ارتباطي مانند راديو، تلويزيون، اینترنيت و رسانههاي جمعي ديگر در يافت ميدارند.
8. نخبگان قدرت و اقتدار در هر زمان ميتوانند از افراد متفاوت درهم تنيده باشند، اما در حال حاضر بر اساس مطالعات كه رايت ميلز در امريكا به طور تجربي انجام داده اند، نخبگان قدرت را متشكل از افراد سياسي، اقتصادي و نظامي دانسته اند. نخبگان قدرت و اقتدار بيشتر محل پرورش شان شهرهاست؛ زيرا قدرت و اقتدار گروههاي سياسي، نظامي و اقتصادي خاستگاه اوليه شان جامعه شهري است و در شهر است كه منافع گروههاي صاحب قدرت تأمين ميگردند.
9. فرهنگ يك پديده است كه بايد فراگرفته شود و از طرف سير تحول و تكامل در عرصه فرهنگ يك فرايند طبيعي به نظر ميرسد، لذا فرهنگ در پرسه زمان به وجود آمده و تكامل مييابد. بنابراين خاستگاه اوليه فرهنگ در روستاها بوده است، ولي سير تكاملي آن در شهرها شكل گرفته است. باتوجه به تنوع فرهگها در جامعه شهري پيداست كه شهر در پرورش نخبگان فرهنگي نقش اساسي داشته است. از آنجاي كه نخبگان فرهنگي به اشخاص و گروههاي اطلاق ميگردند كه ترويج كنندگان عرصه فرهنگي در جامعه به حساب ميآيند، معمولاً نخبگان فرهنگي در جامعه شهري شامل نويسندگان، انديشمندان، هنرمندان، نظريه پردازان، محققان، روحانيون، دانشگاهيان، روزنامه نگاران، جامعه شناسان ميشوند كه خاستگاه اين گروهها جامعه شهري ميباشد.
10. نخبگان علمي اشخاص و گروههاي است كه در حوزههاي علمي سرامد روز گار خود باشند. نخبگان علمي معمولاً در ميان هم فكران خود در ردههاي نخست قرار دارند. اين نوع نخبگان منشه ظهور و پرورش شان جامعه شهري ميباشند، زيرا در غير جامعه شهري زمينه براي تعليم دانش و فراگرفتن علم خصوصاً پرورش نخبگان علمي چندان وجود ندارد، بنابراين نخبگان علمي محصول جامعه شهري اند و تنوع پذيري اين نوع نخبگان در روستا بسيار در سطح پايين ميباشد، حتي ميتوان ادعا نمود كه علم گرايي زيده شهر است نه روستا.
11. نخبگان سياسي در جوامع شهري در اثر روند دگركوني اجتماعي و نهادينگي سياسي به وجود آمده اند، بنابراين تأثير نقش شهر در پرورش نخبگان سياسي زايده تحولات است كه بر اثر رشد فكري جوامع انساني و پذيرش افكار متنوع در جامعه و پذيرفتن نقش نخبگان سياسي براي ازادي انسانها از قيد دیكتاتوري باتوجه به شهر نشيني ظهور يافته است. زيرا عوامل مختلف مانند تعارضات فرهنگي، ساختار طبقاتي، موقعيت جرافيايي، نظام بين المللي و مسايل از اين قبيل با توجه زندگی شهري در روند كلي نظام سياسي و تصميم گيري نخبگان سياسي در شهر ها نقش داشته اند.
نخبگان جوامع شهري داراي انواع و اقسام مختلف است كه به برخي از آنها در اين فصل اشاره گرديد. ذكر تعداد انواعي مذكور به معني انحصار اقسام نخبگان شهري در اين موارد نميباشد، بلكه از جمله انواع نخبگان شهري ميتوان به نخبگان دانشجو، نخبگان دانش آموز، نخبگان معنوي يا روحاني، نخبگان نظامي و غيره اشاره نمود كه براي اختصار از توضيح در مورد آنها خود داري ميشود و به همين مقدار بسنده ميگردد.
مهاجرت افراد با استعداد از روستا به شهر
روند مهاجرت از روستا به شهر به گونه است كه امروز يكي از مشكلات جامعه شهري سير بیرويه اين نوع مهاجرتها ميباشد. منشه اصلي اين نوع مهاجرتها را توسعه شهر نشيني در جهان تشكيل ميدهد، به گونهاي كه توسعه صنعت و اقتصاد با امواج چشمگير مهاجرتها از روستا به شهر همراه بوده است. بيشك علل مهاجرت روستاييان به شهر زايده عوامل متعدد ميباشد كه ما در اين تحقيق در سدد بيان آن نمي باشيم(توسلي،۱۳۸۶: 28-29). آنچه مربوط به بحث ما ميشود افراد است كه از روستا به شهرها مهاجرت ميكنند. هرچند تنوع مهاجرت افراد از روستا به شهر در كشورهاي مختلف متفاوت ميباشد؛ مانند جوانان زنان و غيره. ولي جان كلام اين است كه افراد مهاجر، نوعاً گروههاي را تشكيل ميدهند كه از استعداد بالاتر نسبت به ساير روستا نشينان بر خور دار ميباشد كه بيشتر آنان افراد نخبه در روستا بوده است. بنابراين ميتوان ادعا نمود كه شهرنشيني و امكانات شهرها زمينه ساز مهاجرت نخبگان از روستاها به شهرها گرديده اند. زيرا شهرها جاي است كه افراد بيشتر ميتوانند استعداد بالقوه خود را در ان شكوفا نمايند؛ در حال كه در روستا چنين شرايط وجود ندارد، يا شرايط براي افراد بسيار محدود اند.
مهاجرت نخبگان به شهرهاي كشورهاي صنعتي
مهاجرت نخبگان به شهرهاي كشورهاي صنعتي
يكي از مباحث كه با نقش شهر در پرورش نخبگان ارتباط دارد، مهاجرت نخبگان از شهرهاي كوچك به شهر هاي بزرگ و از كشورهاي در حال توسعه به كشورهاي صنعتي ميباشد. مهاجرت نخبگان به شهرهاي صنعتي از جايگاه و اهميت ويژه برخور دار است. در ابتدا بايد متذكر شد كه نخبگان مهاجرت كننده به كشورهاي صنعتي بر خاسته از جامعه شهري كشورهاي در حال توسعه ميباشد، كه نوعاً از امكانات شهري اين نوع جوامع بر خور دار گرديده است.
در مورد علل مهاجرت نخبگان شهري به كشورهاي صنعتي ده تا نظريه ارائه گرديده كه دراين بخش به دوتاي آنها كه مهمتر به نظر ميرسد خواهيم پرداخت.
1. نظريه محروميت نسبي بر اين مبنا استوار است كه وقت وضعيت اجتماعي جامعه كه فرد در آن زندگي ميكند نتوتند نيازهاي حداقل افراد را بر آورده كند افراد در فكر مهاجرت به مكانهاي ديگر خواهند افتاد. جاي كه براي بر آوردن نيازهاي فرد شانس بيشتر دارد.
2. نظريه شكار مغزها بيشتر توسط دانشمندان روسيه مطرح گرديده، كه به شكل افراطي از آن به سرقت مغزها و قاچاق سلولهاي خاگستري ياد شده است. اين ديدگاه معتقد است كه نوع مناسبات توليدي كشورها، توسعه نظامهاي اقتصادي و اجتماعي در قالب سرمايه داري و عوامل برون زاي نيروي متخصص، مداخله امپرياليستي، كودتاهاي بيرون زا، چرخشها و دگرگونيهاي غير منتظره ناشي از روابط داخلي قدرت و موارد از اين قبيل و عوامل بيثباتي سياسي به فرار مغزها بيشتر دامن ميزند(جمعی از نويسند گان،۱۳۸۳: 247-250).
دانشگاه و نخبه گرايي
يكي از مباحث كه در اين جا قابل طرح است بحث نقش دانشگاه در تروج نخبه گرايي در جامعه شهري ميباشد. اين بحث را اين گونه ميتوان طرح نمود كه دانشگاه زايده شهر و جوامع شهري است. اگر شهر نشيني تا به امروز اتفاق نميافتاد معلوم نبود كه دانشگاه به شكل فعلي شان به وجود ميآمد و انسانها به علم و اهميت آن در زندگي انساني دست مييافت. بنابراين پديده بنام دانشگاه برخاسته از شهر نشيني و زندگي شهري است.
اما اين كه دانشگاه چه جايگاه در نخبهگرايي داشته است به اين سوال، اين گونه ميتوان جواب داد، كه نقش دانشگاه به نخبهگرايي برخاسته از هدف است كه دانشگاه بر مبناي آن شكل گرفته است. دانشگاه جاي است كه نوعاً در آن علوم متعدد براي فراگيري دانش جويان تدريس ميگردد. تعدُد علوم در دانشگاه از دو جهت به بحث نخبهگرايي مربوط ميشود. اولاً؛ آموزش علوم نوعاً باعث تربيت افراد متعدد با تخصصهاي متفاوت ميگردد كه به پرورش ذهني و فكري افراد مرتبط ميشود. ثانياً؛ تنوع علوم در دانشگاهها باعث تروج نخبگان متعدد با تخصصهاي مختلف ميگردد. لذا دانشگاه ميتواند به نخبهگرايي در جامعه شهري بيگرايد و از طرف افراد نخبه پرورش يافته دانشگاهها ميتوانند باعث نخبهگرايي علمي در جامعه شهري گردند(جمعی از نويسندگان،۱۳۸۳: 266-269).
مدرنيته و نخبه گرايي
مدرنيته و نخبهگرايي از مباحث است كه بيارتباط با بحث نقش شهر در پرورش نخبگان اجتماعي نميباشد. زيرا به طور كلي ميتوان مدعي شد كه مدرنيته و مدرن سازي زايده شهر و جوامع شهري است. زيرا اگر شهر نشيني اتفاق نميافتاد مدرن سازي و مدرنيته نيز ممكن نبود شكل بگيرد. از طرف مدرن سازي در پرورش و تنوع نخبگان اجتماعي مؤثر بوده است. زيرا مدرنيته به دنبال خود تخصصگرايي را به همراه داشته است. تنوع علوم و تخصصي شدن پديدههاي علمي به همراه خود تنوع و پرورش نخبگان اجتماعي و نخبهگرايي را به همراه آورده است. بنابراين مدرنيته پديده است كه لزوماً با نخبهگرايي درهم آميخته است. رشد و پيشرفت جوامع انساني و شكل گيري مدرن سازي با نخبهگرايي درهمتنیده و عجين شده است. اين دو پديده غير قابل انفكاك به نظر ميرسد(جمعی از نويسندگان،۱۳۸۳: 111-115).
نتيجهگیری
از مباحث كه در اين پژوهش به آن پرداخته شده به اين نتيجه ميرسيم كه تئوري پردازان اصلي نخبگان، افرادي همچون گائتانوموسكا، سي.رايت ميلز و ويلفردو پارتو، ميباشند. اين افراد در مورد نخبگان اجتماعي به نظريه پردازي پرداخته اند. از اين ميان پارتو تنها فردي است كه به طور برجستهتر به نظريه كاركرد گرايي نخبگان و حاكميت نخبگان پراخته است. جوامع شهري در دل خود انوع مختلف نخبگان را پرورانده كه معمولاً اين نوع نخبگان داراي نقشهاي مختلف در جوامع شهري ميباشند. شهر و شهر نشيني نقش بسيار برجسته در پرورش انواع نخبگان دشته است. در واقع بيشترین انواع نخبگان زايده جامعه شهري است. شهر زمينه را براي مهاجرت افراد با استعداد از روستا فراهم نموده است. مهاجرت نخبگان به شهرهاي كشورهاي صنعتي نيز زايده شهر نشيني ميباشد. دانشگاه و مدرنيته زمينه را براي نخبهگرايي فراهم نموده است.
Related articles
جایگاه حقوق و اخلاق روزنامهنگاری در قوانین رسانهای افغانستان
Abdul Basir Mesbah
فصلنامه علمی- پژوهشی رنا
Published online: 07 Apr 2021