Views
1
Downloads
40
Citations
ایتلافهای جدید قدرتهای بزرگ در جنوب آسیا و پیآمدهای امنیتی آن بر افغانستان 2001-2018
Mahbobullah Afkhami , ,Received 20 Apr 2021, Accepted 20 Apr 2021, Published online 20 Apr 2021
insert_link https://research.ru.edu.af/da/doi/full/119/607ea676e0498/91
lock_outline Open access
Abstract
جنوب آسیا یکی از پیچیدهترین مناطق جهان از نظر سیاسی، هویتی و امنیتی به شمار میرود. این منطقه با جنگ زاده شده و هنوز مستعد درگیریها و رقابتهای بیشماری میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای میباشد. این منطقه از یک سو دارای کشمکشها و منازعات داخلی است و از سوی دیگر در روابط میان کشورها اختلافات جدی همچون اختلافات هند و پاکستان برسر کشمیر، اختلافات مرزی هند- چین، اختلافات پاکستان- افغانستان، مسایل هویتی در سریلانکا و میانمار، ظهور چین در مسیر تبدیل شدن به یک قدرت جهانی در برابر ایالات متحده و قدرت یابی هند در مسیر همکاری با ایالات متحده، ضرورت شکل گیری ایتلافهای جدید میان قدرتهای منطقهای و جهانی را سرعت بخشیده است. این مسایل نه تنها تشدیدکنندۀ رقابتهای منفی میان کشورهای منطقه است، که افزون بر بازیگران منطقه ای، باعث تشدید علایق بازیگران فرامنطهای نیز شده است. این نوشته میکوشد پاسخ دهد که آیا به راستی رقابتهای بازیگران منطقه و بازیگران فرامنطقهای در جنوب آسیا باعث تشدید بیثباتی در افغانستان میشود. پیش فرض اساسی این است که موقعیت جغرافیایی، وضعیت حاکم بر روابط کشورهای منطقه و علاقه شدید بازیگران فرامنطقهای نسبت به جنوب آسیا بیتأثیر بر مناطق اطراف این منطقه نیست. بدون شک یکی از کشورهای منطقه که از رقابتهای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای مستقیما تأثیرپذیر است، افغانستان است.مقدمه
از زمان اسعتمار انگلیس بر جنوب آسیا تا سالهای اخیر حوادث زیادی هدایت کنندۀ سیاستها و اهداف قدرتهای بزرگ و منطقه بوده است. یکی از این حوادث شکل گیری جریانهای افراطی در منطقه به شمار میرود. گسترش افراط گرایی، در کنار میراثهای استعماریای چون، مسایل هویتی، مرزی، بیثباتی، وابستگی اقتصادی و فرهنگی، یکی از عواملی مهمی بوده که به افز ایش علایق بازیگران مهم نظام بین المللی در جنوب آسیا کمک نموده است. با وجود آن که بسیاری از تحلیلگران رأس خط حرکت جریانهای میانمنطقهای و فرامنطقهای را به لحاظ زمانی همزمان با حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ م. میدانند، اما بررسی ویژگیهای این منطقه نشان میدهد که باید در بررسیهای مسایل مهم جنوب آسیا متغیرهای متداخل را ردیابی کرد که پیشنۀ آن فراتر از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م. میشود. بدون شک یکی از متغیرهای متداخل در تحلیل جنوب آسیا چگونگی سیاستهای ایالات متحده در این منطقه است. این عوامل میتواند، اقتصادی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی باشد که با ظهور چین در مسیر تبدیل شدن به یک قدرت جهانی به قیمت رقابت شدید در همه عرصهها با ایالات متحده، هند و دیگر کشورهای همپیمان امریکا مانند کوریا، ژاپن و آسترالیا میانجامد (شریعتینیا، 1397). در کنار گسترش روزافزون قدرت چین، دومین کشور پرنفوس جهان یعنی هند نیز از ظرفیتهای بالقوهای برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی و منطقهای برخوردار است که نیازمند بسترسازی و زمینهسازی نفوذ خود در منطقه است و این کشورها از پتانسایلهای بالقوهای برخوردار است که میتوان به تحدید هژمونی چین در منطقه و گسترش هژمونی ایالات متحده کمک کرد (حسینزاده، 1389: 113). کشورهای جهان عرب که هستیمندی خود را وامدار به جریان آوردن مداوم ارزشهای فرهنگی و دینی- مذهبی میدانند، هرچه بتوانند اسلام را ایدئولوژیک میکنند تا از فراموشی خود در سطح منطقه و جهان جلوگیری کنند (Fong, 2018). جهان عرب دیگر قدرت احیای تمدن اسلامی را ندارد، به همین دلیل نمی تواند با واقعیتهای جدید کنار آید، یگانه راه رسیدن به رویاهای بلند، ترویج ایدئولوژیهای جدید در قالب سنتهای فرهنگی و اسلامی است. بدون شک جنوب آسیا که پیشنۀ تقابل فرهنگی و تمدنی را در قالب جنگهای خونین مذهبی دارد، هنوز ظرفیت سرمایه گذاری فرهنگی کشورهای عرب را دارد (حسینزاده، همان 145-149). به همین دلیل ترویج قرائت وهابیت و نوسلفیگری در هیچجایی از جهان مسعتد عملی شدن نیست مگر در جنوب آسیا با محوریت پاکستان. در بعد اقتصادی در مهمترین نقطه تقابل، دو اقتصاد برتر جهان با هم در یک وضعیت ناتعریف شده قرار دارند، که پیشینۀ آن به دوران پیشا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م. میرسد(Lind, 2018) . این جریانها مسایل جدیدی را خلق کرده اند که هیچ قدرتی به تنهایی نمی تواند این مسایل را حل کند، مگر این که برای رسیدن به اهداف خود ایتلافهای جدیدی را چه به صورت رسمی و غیر رسمی شکل دهند. ایتلافهای جدید در جنوب آسیا برمبنای همین واقعیتها بنا یافته است. این نوشته به اساس نظریه الکس. جی. بلامی میخواهد توضیح دهد که چگونه امنیت و یا بیثباتی کشورها و یا رقابتهای منفی قدرتهای منطقهای میتواند در جنوب آسیا به همسایههای این کشورها سرایت کند. بر این اساس حتا جنگ در افغانستان که گاهی از آن به جنگ داخلی تعبیر میشود، میتواند نتیجۀ چنین رقابتهای منفی میان قدرتهای بزرگ در مناطق پیرامون این کشور باشد (بلامی، 1386).
همپذیری و همستیزی بازیگران
- رقابت بازیگران منطقهای
رقابتهای منفی میان بازیگران جنوب آسیا بر میگردد به دورههای خونین جنگهای مذهبی در شبه قاره هند که در نتیجه جدا شدن پاکستان از بدنه هند و سپس جدایی پاکستان شرقی) بنگلادیش( رقابتها و دشمنیهای زیادی را به جا گذاشت. این رقابتهای منفی با پیوستن هند و پاکستان به باشگاه هستهای، تشدید شد (Farley. 2018). دو کشور که قدرت هستهای منطقه به شمار میروند و با گذشت هر روز به کمیت سیلوهای هستهای خود میافزایند. هردو کشور با وجود آن که عضویت سازمانهای منطقهای مانند سارک و شانگهای را دارند، اما به مشکل میتوانند، چشماندازی را ترسیم کنند که در آن همکاری و همگرایی داشته باشند. با توجه به موقعیت جغرافیایی و تنوع فرهنگی، در این منطقه تقریبا همه کشورها با هم اختلافات مرزی و ارضی دارند. با توجه به این که چین به جز ایالات متحده در بعد اقتصادی چندین اقتصاد برتر جهان را به گونه جهشی در سالهای اخیر پشت سر گذاشته است، رقابتها در حوزههای مختلف جغرافیایی و مفهومی میان دو قدرت بزرگ جهانی بیشتر معنا پیدا میکند. حضور ایالات متحده در افغانستان عرصه را برای تأثیرگذاری بیشتر چین محدود کرده است، تا جایی که چین در چندین قرارداد بزرگی که با استخراج معادن افغانستان آمادگی نشان داد، با مخالفت غیر مستقیم ایالات متحده مواجه شد، در کنار حضور ایالات متحده در افغانستان هند مسیری را دنبال میکند که همسو با منافع ایالات متحده باشد. برعکس پاکستان متمایل است که در مسایل منطقه و مربوط به افغانستان در کنار چین بماند. با توجه به این که چین با ایالات متحده در یک تقابل مستقیم قرار نگیرد، رقابت در جنوب آسیا بیشتر تشدید میشود (Moniah, 2018). سرمایه گذاریهایی که چین در سالهای اخیر در کشورهای جنوب آسیا انجام داده نشان میدهد که بیشتر در جهت محاصره اقتصادی و تجارتی هند بوده است، زیرا چین نه تنها هند را یک رقیب سنتی و همسایه- دشمن میداند بل که یک همپیمان راهبردی ایالات متحده در جنوب آسیا میداند. با توجه به همین موضوع است که چین بخشی مهمی از ظرفیتهای خود را در بعد اقتصادی، در مسلط شدن به بندرگاههای مهم، تسلط بر دریاها و آبراههای مهم این منطقه نموده است. با در نظرداشت این توضیحات چین هم در سطح یک قدرت منطقهای و هم در سطح یک قدرت جهانی که هژمونی ایالات متحده را در حوزههای مخنتلف جغرافیایی به چالش میکشد، مورد بررسی قرار گرفت.
- رقابت بازیگران فرامنطقهای
مهمترین ویژگیای که جنوب آسیا دارد و میشود این منطقه را با این ویژگیها بهتر شناخت، رقابت است. در بسیاری موارد مناسبات قدرتهای فرامنطقهای در اشکال مختلف با رقابت و دشمنی همراه است. عناصر متعددی وجود دارند که به رقابتهای قدرتهای فرامنطقهای معنا میبخشند. دشمنی غریزی هند با پاکستان و هند با چین، ظرفیتهای بالفعل منطقه برای گسترش افراطگرایی، رقابت هستهای میان هند و پاکستان، تنوع هویتهای مختلف دینی، مذهبی و قومی، افزون بر آن چشم انداز ظرفیتهای اقتصادی- سیاسی و هژمونیک چین و در گام بعد هند، از مهمترین شاخصها و بسترهایی اند که آیندۀ جنوب آسیا را با مفهوم رقابت گره زده اند. ایالات متحدۀ امریکا که پس از جنگ سرد در جایگاه برتری نسبت به قدرتهای جهان قرار گرفت، برای حفظ موقعیت خود تداوم حیات خود را مستلزم درگیرشدن در چندین حوزۀ مهم جهان میداند (Haynes, 2018). چنان که جان میرشایمر (2012) یکی از نمایندگان برجسته رئالیسم ساختاری و استاد دانشگاه شیکاگو گفته است ظهور چین به عنوان یک قدرت مهم جهانی بدون رقابت با ایالات متحده ممکن نیست، چین یک ظهور غیر مسالمتآمیز دارد. جا بازکردن چین برای سلطۀ جهانی با تحمیل هزینههای سنگین نظامی و اقتصادی در جهان همراه است. در سوی دیگر حفظ و بقای قدرت افسانهای ایالات متحده در هر نقطۀ جهان مستلزم درگیری و رقابت با کشورهایی است که در آینده در برابر این کشور میایستند و برای گسترش قدرت خود بدون مقاومت با ایالات متحده ممکن نیست که پیشرفتی داشته باشند. بدون شک یکی از حوزههایی که در آیندۀ نه چندان دور به محل رقابت شدید میان دو قدرت اقتصادی برتر جهان تبدیل میشود، جنوب آسیا است. یکی از ویژگیهایی که میشود جهتیابی ایتلافهای جدید در جنوب آسیا را با آن نشان داد، این است که به لحاظ زمانی دو قطب این ایتلاف را نزدیکی مفهومی در مشروعیت نظام تشکیل میدهد. هند به عنوان یک کشوری که بیشتر صاحبنظران یکی از بهترین دموکراسیهای شرقی در جهان لقب داده اند و یا این که این کشور به لحاظ نزدیکی ارزشی بیشترین شباهتها را با لیبرال دموکراسی غربی دارد، به طور طبیعی به ایالات متحده متمایل است. این ارزشها است که این دو کشور را به سوی هم دیگر میکشاند. پاکستان به عنوان یک کشور نا دموکراتیک به طور طبیعی به چین بیدموکراسی نزدیک شده است (Bahskara and Venkateswarlu, 1989: 19). از این حیث در کنار عوامل رقابتزا در دیگر حوزهها شباهتهای ماهوی در ارزشهای مشابه نیز در این کشورها تعیینکنندۀ رقابتها و درگیریهای آینده است. با توجه به نظر بلامی (همان: 39-41) تاثیر این رقابتها سرایتکننده است. به طور مشخص میتوان اشاره کرد که یکی از کشورهایی که از گسترش دامنۀ این رقابتها به شدت متأثیر میشود، افغانستان است؛ زیرا با لحاظ نمودن بحث بلامی توقف این قدرتهای بزرگ در جنوب آسیا در راستای برخورد و رقابت متقابل غیر ممکن است، چون که از یک طرف ایتلافهای شکل گرفته در این منطقه به لحاظ نزدیکی و قدرت شدت نیروهای نظامی، نمیگذارند که برخورد مستقم در محیط نزدیک صورت گیرد، دوم این که دامنه این رقابتها در محیط دروتر با هزینۀ کم همراه است (فاطمینژاد، 1397). هند و چین و یا پاکستان با توجه به چارچوب مفهومی نظریه سرایت در شمار مهمترین کشورهای منطقه جنوب آسیا به شمار میروند. ویژگی منطقه جنوب آسیا این است که تقریباً همه کشورهای منطقه با همسایگان خود در گیر بوده و دارای اختلافات هویتی و مرزی هستند که بر تصامیم دولتمردان این منطقه نقش حیاتی دارد. گاهی تحولات داخلی یا اختلافات میان کشورهای منطقه به شکلگیری اتحادها و ائتلافهایی منجر میشود که باعث درگیر شدن بازیگران خارج از منطقۀ جنوب آسیا نیز میگردد.
وضعیت جغرافیایی جنوب آسیا
وضعیت جغرافیایی جنوب آسیا در کنار پیچیدگی ساختاری و جمعیتی، از حساسیت خاص جغرافیایی نیز برخوردار است. این حساسیت برایند عامل جغرافیا، سرزمین، جمعیت، فرهنگ و اقلیم است که نشان میدهد مستعد تقابل و تعارضات زیادی در آینده باشد. حوزههای ژئواستراتژیک هارتلند اورآسیا، دریایی و آسیای شرقی حول منطقه وسیع و سه قارهای که شامل سرزمینهای واقع در حاشیه اقیانوس هند، خلیج فارس و دریای مدیترانه/ سرخ در شرق میشود، با یکدیگر تلاقی میکنند. این منطقه خود شامل دو منطقه ژئوپلیتیکی مهم میشود که مهمترین حوزههای ژئواستراتژیکی را تشکیل داده است (شفیعی، 1397 الف). آسیای جنوبی که از سه حوزۀ ژئواستراتژیک جدا و مستقل تشکیل شده است، در ارتباط با نوار شکنندۀ خاور میانه است، که صفت شکنندگی آن تا حدی زیادی به اقدامات مداخلهگرایانه قدرتهای مهم واقع در حوزههای اطراف آن مربوط میشود. نام آسیای جنوبی برای نخسین بار توسط برنارد کوهن در ۱۹۶۳ مطرح گردید. پیش از او هالفورد مکیندر، هند را شبه جزیرۀ آسیای جنوب شرقی میدانست که چین نیز شامل این منطقه میشد، اما ویژگیهای منطقه، مانند ادیان و مذاهب، سلطه فرهنگی و تمدنی هند و کشمکشهای منحصر به کشورهای این منطقه نشان میدهد که این منطقه هویت جدای از دیگر مناطق داشته باشد. جالب توجه این است که دو منطقه مهم ژئوپولیتیکی یادشده به پاکستان پیوسته است. ازهمینرو نزدیکی پاکستان به این دو منطقه و نگرانیهای این کشور و نزدیکی جغرافیایی به افغانستان، پاکستان را بیش از همه درگیر مسایل خاور میانه نموده است. وضعیت ژئوپلیتیکی پاکستان به تنهایی علاقه مندی زیاد چین و کشورهای عربی را تشدید کرده است.
با توجه به محدودیت زمان و گسترۀ مباحث مختلف مربوط به منطقه جنوب آسیا، در این سلسله مباحث بیشتر روی رقابتهای کشورهای منطقه، مداخلات قدرتهای بزرگ در مسایل منطقه، مشخصا دشمنیها و رقابتهای هند- پاکستان و هند- چین و تأثیر این رقابتها بر افغانستان، تمرکز صورت میگیرد. با وجود آن که چین یکی از بازیگران منطقهای در جنوب شرق آسیا است، اما به دلیل این که این کشور نسبت به هر قدرت دیگری در جنوب آسیا و آسیای میانه درگیر است، پیآمدهای تحرکات این کشور بیتاثیر بر رقابتهای هند و پاکستان و افغانستان نیست (Kelly, 2018).
الگوهای حاکم بر روابط کشورهای منطقه
- سیتسم موازنۀ قوا
شاخصهای این منطقه نشان میدهد، الگوهای ارتباطی و نحوۀ مناسبات کشورهای منطقه، بیشتر در شکل رقابت و افزایش قدرت است. به همین دلیل یکی از نظریههایی که میتواند مناسبات، دشمنیها و وضعیت این منطقه را توضیح دهد، الگوی موازنه قوا است. موازنه قدرت مستقيماً از تمايل هريک از دولتها به تفوق سياست خود بر ساير دولتها ناشي مي شود "الف" مي کوشد قدرت خود را در مقابل "ب" به حدي افزايش دهد که بتواند تصميمات "ب" را کنترل کند و بدين ترتيب سياست خود را به موفقيت برساند (زرگر و صیاد، 1397).
- الگوی تضاد مستقیم
الگوی توازن قدرت دو کارکرد دارد: از يک سو ثبات نامطمئن در ميان روابط دولت هاي ذیربط ايجاد میکند؛ از سوي ديگر، موازنۀ قدرت در اين شرايط، آزادي دولتها از سلطۀ ديگران را تضمين ميکند. قدرت "الف" با قدرت "ب" براي سلطه بر "ج" رقابت میکند. در این الگو اگر خواسته باشیم موقعیت قدرتها را تعیین کنیم. موقعیت قدرت "الف" را هند و موقعیت قدرت "ب" را پاکستان و محیط "ج" را افغانستان دارد. در این الگو افغانستان شرایط منفعل دارد و از الف و ب متاثر میشود. در صورتی که قدرت الف در وضعیتی ثابت باقی بماند و برای ایجاد سلطه به قدرت "ج" نتواند قدرت "ب" را کنار زند، به قدرت"ب" برابر ميشود و محیط "ج" را ممکن است از دست دهد. با توجه به نتایجی که توازن قوا در مناسبات قدرتهای منطقهای در جنوب آسیا به جا میگذارد، شکل عملی و عینی آن ممکن است پیآمدهای زیر را داشته باشد (محمدی و احمدی، 1397).
- یکی از مهمترین کارکردهای توازن قوا در جنوب آسیا، ثبات نامطمئن در روابط ميان "الف" و "ب" و حفظ استقلال "ج" در مقابل تجاوزهاي "الف" و "ب"است. چنین فضایی زمانی شکل میگیرد که محیط "ج" برای تداوم رقابت و دشمنی دو قدرت الف و ب چندان مساعد نباشد، یا به گفتۀ دیگر ظرفیت دفع تهدیدات در محیط ج به وجود آمده باشد. با توجه به نظریۀ بلامی همسایههای امن در هر صورت از تهدیداتی که متوجه خود شان است، با سرایت تهدیدات به همسایههای خود میزان دشمنی را به گونه غیر مستقیم ادامه میدهند. شرایطی که افغانستان دارد، ایتلافهای جنوب آسیا که با موجودیت چین و ایالات متحده معنا پیدا میکند، دفع و جذب قدرتها تنها پیآمدهای سیاسی و یا اقتصادی ندارد، حتا در هردو حالت در شکل تهدیدات امنیتی به جریان میافتد (آقا جاری و رستمیفرد، 1391: 12).
- ثبات کشور "ج" (افغانستان) در معادلات امنیتی جنوب آسیا که صرفا نتيجه مناسبات قدرت موجود ميان "الف" و "ب" است، اگر در اين روابط چرخشي تعيين کننده به نفع دولت "الف" ايجاد شود ثبات "ج" بار ديگر در معرض خطر قرار مي گيرد؛ زیرا هرچه قدرت الف یعنی هند به امتیازات بیشتری دست پیدا کند، قدرت ب (پاکستان) احساس نا امنی ای بیشتر میکند. چنین حس تهدید آمیزی به کشور ج یعنی افغانستان سرایت میکند. تا زمانی که معادلات امنیتی در جنوب آسیا با چنین وضعیتی قابل پیشبینی باشد، افغانستان در معرض تهدیدات ناشی از سرایت رقابت کشورهای منطقه و ایتلاف قدرتهای بزرگ در جنوب آسیا به ثبات نسبی نمیرسد؛ زیرا در منطقه جای افغانستان/ دولت ج را هیچ یک از کشورهای دیگر نمی تواند پر کند. نقش افغانستان کماکان در سیاستهای این ایتلافها که با محوریت قدرتهای منطقه و جهانی شکل گرفته است، همان نقش تجدید بازی و تجدید قوا است تا رقابتهای آینده رهبری شود. با توجه به چشم اندازهای اقتصادی و امنیتی ای که چین، هند، پاکستان، ایالات متحده امریکا و کشورهای عربی و اسرایل در منطقه دارند، مناسبات قدرتهای بزرگ در این ایتلافها بیشتر غیر مسالمتآمیز پیش بینی شده است. چرخش قدرت در سطج جهان با چرخش قدرت در جنوب آسیا گره خورده است، زیرا چین همانند اژدهای خفتهای است که در حال حاضر و در آینده نیازمند گسترش منطقه آسایش خود است، ضیقی موقعیت و ناکافی بودن منابع برای خیزش چین، به طور طبیعی یکی از مناطقی که در آینده با دیگر قدرتها از جمله ایالات متحده و هند برخورد خواهد کرد، منطقه جنوب آسیا است. از هر طرف که محاسبه شود، افغانستان به بستر مقاومت این ایتلافها تبدیل میشود، بنا بر این ثبات و امنیت در افغانستان به آیندۀ نتایج ثبات، امنیت و معادلات امنیتی و ایتلافهای جنوب آسیا وابسته است (Wagner, 2018). موضوع دیگر این که معمای امنیتیای که در چشمانداز امنیتی پاکستان وجود د ارد، چندان آیندۀ قابل اطیمنانی را فراروی این کشور به تصویر نمی دهد، یگانه راه حل تداوم رقابت با درمیان کشاندن پای قدرتهای بزرگ به این منطقه است.
- اگر در نهايت دولت "الف" در سياستهای خود یک تحولات کلی را به وجود آورد، و براي هميشه هدف خود را از "ج" به هدف ديگری معطوف کند، آن وقت ثبات "ج" قابل تصور است. با توجه به معادلات امنیتی در جنوب آسیا، دولت الف (هند) نمی تواند جایگزین دیگری برای افغانستان داشته باشد، زیرا افغانستان در محاسبات هند یک کشور همسایه محسوب میشود. این همسایگی مستلزم توجه همیشگی این کشور است.
با توجه به توضيحات ارائه شده پيرامون دو الگوي موازنۀ قدرت، ميتوان به اين نتيجه رسيد که الگوي موازنۀ قدرت در جنوب آسيا الگوي تضاد مستقيم است و موازنه قدرت در جنوب آسيا پيرامون دو قطب هند و پاکستان شکل گرفته و جبههگيري اين دو کشور عليه يکديگر به دليل رقابت جهت نفوذ يا سلطه بر کشوري سومی یعنی افغانستان است. افزون بر محوریت ابزاری افغانستان در معادلات امنیتی جنوب اسیا، یکی از مناطق دیگری که از لحاظ اهمیت برای چین و پاکستان با اهمیت است، منطقه کشمیر است. جغرافیای کشمیر باعث میشود که هرقدرتی با مسلط شدن بر این منطقه بتواند حاکمیت خود بر جنوب آسیا را تضمین کند، با این حال اهمیتی که کشمیر برای هند، چین و پاکستان دارد، بیشتر با نگاههای امنیتی این کشورها گره خورده است (Chadha Behera,2018). اهمیت خاصی که کشمیر برای چین دارد، این است که این کشور با استفاده از این منطقه با خلیج عمان و خلیج فارس از راه بحر راه مطمین پیدا میکند و به منابع خلیج فارس راه مییابد. ثبات و امنیت این منطقه و یا حضور مطمین هرکشوری در این نطقه حساس، باعث میشود که در تامین امنیت انرژی مورد نیاز این کشور صرفه جویی صورت گیرد.
اهمیت کشمیر در معادلات سیاسی- امنیتی جنوب آسیا
از دید هند، پاکستان و چین، کشمیر در قلب آسیا قرار دارد. از لحاظ موقعیت جغرافیایی این منطقه میان کشورهای چین، پاکستان و هندوستان قرار دارد، پنج رودخانه مهم سند، جهلم، چناب، راوی و ساتلج از کوههای کشمیر سرچشمه میگیرند و از این منطقه میگذرند. شاهراه ارتباطی- نظامی قره قروم که در کشمیر پاکستان واقع شده اهمیت این منطقه را به بازیگران مهم منطقه بیشتر نمایان میسازد. ارتفاعات شمال کشمیر برای پاکستان به سان سنگر مستحکمی در برابر هند انگاشته میشود. پس از استقلال، سه جنگ بین هند و پاکستان برای دست یابی به این ارتفاعات صورت گرفت که مشهوترین آن جنگ کارگیل است (Ibid). کشمیر بین دو کشور هستهای مورد منازعه و یک بازیگر بزرگ (چین) قرار گرفته است که هر آن امکان درگیری بین آنها وجود دارد. کشمیر به لحاظ موقعیت جغرافیایی، نظامی و امنیتی برای پاکستان و هندوستان حائز اهمیت میباشد به نحوی که هر دوکشور ثبات سیاسی خود را با امنیت کشمیر مرتبط میدانند و از آن جا که اکثریت جمعیت جامو و کشمیر تحت تسلط هند، مسلمانان هستند به نظر میرسد امنیت و ثبات کشمیر برای دولت هندوستان بیش از پاکستان مطرح باشد. بدیهی است که هر گونه نا آرامی سیاسی و اجتماعی در این منطقه قطعاً به نفع پاکستان خواهد بود و این پاکستان است که از نا امنی این منطقه بیشتر سود میبرد (شفیعی، 1397ب). هند میداند که از دست دادن کشمیر چه از لحاظ سیاسی و چه از نظر نظامی در بلند مدت برای این کشور فاجعه آمیز خواهد بود، زیرا جدایی این منطقه از بدنه هند، به جدایی بعضی از دیگر ایالات این کشور که داعیۀ تجزیه دارند، میانجامد.
رقابتهای مرزی هند- چین و تاثیر آن بر کشورهای جنوب آسیا
چین و هند دو کشور بزرگ آسیایی که جمعاً بیش از یک سوم جمعیت جهان و دوسوم جمعیت آسیا را دارند. تخمین زده شده تا سال 2050 جمعیت این دو کشور به بیش از سه میلیارد برسد. شکاف بین چین و هند از اواخر 1950 پدید آمد و در جنگ سال 1962 به اوج خود رسید. این جنگ نقطه عطفی هم در تاریخ روابط دو کشور آسیایی و هم در روند سیاست بین المللی محسوب میشود. شکی نیست که اختلافات مرزی و ارضی چین و هند پراهمیت ترین و عمده ترین قسمت روابط دو کشور را تشکیل میدهد. هند و چین در منطقه اکسای، تبت و سیکیم اختلافات ارضی بسیار سابقه دارند، اما در این اواخر اولویتهای اقتصادی این دو کشور باعث شده است که حل مسایل را به مدیریت مسایل تغییر دهند (وثوقی و همکاران، 1397). اختلافات دو کشور در 1962 باعث جنگ خونین میان دو کشور گردید که در نتیجه چین 1000 کیلومتر خاک هند را در این جنگ تصرف کرد.
شکلگیری محور امنیتی چین- پاکستان
پاکستان از جمله کشورهایی است که از ابتدای استقلال خود از هند، روابط خود را بر محور دوستی با چین آغاز کرده و همواره روابط دو کشور رو به توسعه بوده است، اما نباید از یاد برد که روابط دو کشور از ابتدا تاکنون دارای فراز و نشیبهای زیادی بوده است . پاکستان و چین از اوایل دهه 1960 روابط گرمی را آغاز و در اوایل دهه 1960 چین متحد پاکستان شد(فرزیننیا و ایاز، 1397). روابط چین و پاکستان در اوایل دهه 1960 تقریباً نسبت مستقیمی با تیرگی روابط چین- هند و پاکستان- آمریکا داشت. در نیمه اول دهه 1960، سه حادثه مهم باعث گسترش روابط چین و پاکستان در یک چهارچوب استراتژیک شد. نخست جنگ 1962 چین و هند، دوم، امضاء موافقت نامه مرزی بین چین و هند و پاکستان در سال 1963 و سوم جنگ پاکستان و هند در ۱۹۶۵. در خلال جنگ سپتامبر 1965 هند و پاکستان و نیز ماههای پس از آن، چین به اوج محبوبیت خود در پاکستان دست یافت (Small, 2015: 225). علاوه بر این در سال 1966 چین دخالت کرد تا خلای به وجود آمده از تحریم تسلیحاتی آمریکا علیه پاکستان را پر کند. در جبهۀ دیپاماتیک نیز پاکستان میانجیگر آغاز مذاکرات چین با آمریکا در 1971 بود (رمضانی، 1397).
مطمین ترین کارت با ارزش چین در افغانستان، پاکستان است. این روابط دو جانبه که در اثر عوامل مختلف چین و پاکستان را در کنار هم قرار داده است، با هر نوع تحولات در افغانستان، بعید است که تغییری در مناسبات چین و پاکستان به وجود آید. اسلام آباد در افغانستان سه هدف مهم را دنبال میکند که با منافع چین همسویی دارد.
- شناخت بسترهای اهداف این کشور در افغانستان
- اسلام آباد در افغانستان از چه ظرفیتها و قابلیتهای برخوردا است
- شناخت ماهیت سیاستهای پکن در خصوص مدیریت مسایل منطقهای به خصوص در جنوب آسیا و افغانستان. موقعیتی که پاکستان در منطقه دارد، مستلزم علاقه مندی بیشتر چین است. چین به دنبال سیاست توسعهگرا در سطح جهان است که سیاستهای این کشور فراتر از اقیانوس هند و جنوب آسیا میشود. سیاست توسعهگرایی چین فراتر از پاکستان میشود، اما اگر پکن با محدودیتهایی از سوی ایالات متحده مواجه شود این امکان وجود دارد که متمایل به همپیمانان پاکستان شود (ساس بیل، 1397: 50).
عامل دیگری که باعث شد چین و پاکستان در مورد مسائل منطقهای و بین المللی یک اجتماع استراتژیک داشته باشند، اولین آزمایش هستهای هند در سال 1947 بود. این آزمایش ابعاد جدیدی به محیط منطقهای بخشید و موازنه استراتژیک را در جنوب آسیا تغییر داد. از آن زمان تاکنون چین جهت ایجاد موازنه در برابر هند در جنوب آسیا و ایجاد سد نفوذ در مقابل این کشور، تبدیل به پیش برنده اصلی بسیاری از تسهیلات و برنامههای تکنولوژیک، موشکی و هستهای پاکستان شد. کمکهای چین، پاکستان را قادر ساخته تا به سرعت به سوی تولید سوخت جامه موردنیاز موشک هایش پیش رود. همچنین پاکستان به کمک چین اقدام به ساخت موشکهای کوتاه برد و میان برد شاهین"1" و شاهین" 2" نموده است.
همکاریهای اقتصادی- نظامی میان پاکستان و چین
سطح روابط چین و پاکستان از روندی آرام و یکدست برخوردار بوده است، علاوه بر وام 60 میلیون دلاری که چین در سال 1965 به پاکستان داد در سال 1969 وام دیگری به مبلغ 50/40 میلیون دلار به آن کشور اعطا نمود، مبلغ 90/6 میلیون دلار دیگر جهت خرید مواد غذایی در اختیار پاکستان گذاشت. تجارت بین چین و پاکستان بین سالهای 1962 تا 1969 تا حد چهار برابر افزایش یافت و حجم مبادلات از 60 میلیون روپیه به سقف 240 میلیون روپیه بالا رفت و موازنه پرداخت تا کنون کماکان به نفع پاکستان باقی مانده است. با توجه به این که مهمترین نقطه سیاست خارجی چین را توسعۀ اقتصادی، سرمایه گذاری در نقاط مختلف جهان و توسعۀ تجارت تشکیل میدهد، بخش مهمی که چین در سالهای اخیر بدان توجه جدی نموده است، جنوب آسیا است (شفیعی و صالحی دولتآباد، 1397). چین اقدام به جا به جایی تاسیسات بندری در سه کشوری نموده که به لحاظ تاریخی همسو با آن کشور اند و رقیب منطقهای هند به شمار میروند. تاسیسات چین فعلا در سه بند مهم در پاکستان، بنگلادیش و میانمار قرار دارد. افزون، یک خط آهن در نیپال به کمک چین تاسیس شده است. گرچه که چین این اقدامات خود را صرفا جنبه اقتصادی و تجارتی داده است، اما باعث نگرانی کشورهای منطقه از جمله هند و سپس ایالات متحده شده است. این سرمایهگذاریها و اقدامات چین، از سوی رهبران هند یک نوع محاصرۀ اقتصادی این کشور محسوب میشود که ممکن است در آینده خالی از پیآمدهای امنیتی منفی نباشد. از آن جایی که سیاستهای هند در جنوب آسیا بیشتر ابعاد امنیتی دارد، این کشور با نگرانی تمام اوضاع را تحت بررسی دارد، اما برعکس چین چنین مینمایاند که این کشور در حدی است که بتواند نگرانیهای امنیتی متقابل میان کشورهای منطقه را درک کند. به همین دلیل چین میخواهد ماهیت سیاستهای خود در جنوب آسیا را با تعاملات سازنده و حسن همسایگی بنا گذارد. چین زمانی احساس نگرانی میکند که پای ایالات متحده امریکا به بازیهای منطقهای کشانده شود، تحولات سالهای اخیر در منطقه به خصوص در افغانستان و عراق، انگیزۀ نگرانی چین را فراهم کرده است (شریعتینیا، همان). تا جایی که معلوم میشود، ایالات متحده در این اواخر روابط خوب تجاری و اقتصادی- سیاسی را با هند گسترش داده است. همچنان پیش از این روابط ایالات متحده با کشورهای رقیب چین، مانند ژاپن، کره جنوبی، آسترالیا به همین دلیل رونق بیشتری داشته است. از جانب دیگر چین با مشکلات داخلی نیز روبهرو است که میتواند انگیزۀ نفوذ بیرونی را فراهم میکند، راه حل از دید چین این است که در مناطق اطراف خود باید حضور پر رنگ داشته باشد و نفوذ رقیبهای اصلی خود را باید در مناطق پیرامون خنثا کند و نگذارد که به داخل این کشور رخنه کند. پکن تا حدودی خشونتها و تحولات مناطق سنکیانگ را ناشی از عوامل جنوب آسیا میداند، به همین دلیل در سالهای اخیر جنوب آسیا به هستۀ اصلی منافع این کشور تبدیل شده است، ثبات داخلی در چین با ثبات وضعیت مناطق پیرامون این کشور گره خورده است. به همین دلیل رهبران چین نه تنها روابط خود با پاکستان را در اولویت قرار داده اند بلکه میخواهند با کشورهای دیگر جنوب آسیا روابط پایداری را تامین کنند. با توجه به چنین وضعیتی هند نیز با درک افزایش تحرکات چین در پیرامون خود، از ابزارهای مختلف استفاده میکند تا با کشورهای رقیب چین مانند، ویتنام، ژاپن، کوریای جنوبی، آسترالیا و دیگر کشورها روابط استراتژیکی را تامین کند (سوران سینگ، 1392: 78).
هدف چین از برنامههای کمک به پاکستان چیست؟
- تبدیل نمودن متحد وفادار امریکا (پاکستان) به دوست دایمی خود: سیاستهای پاکستان در واکنش به موقعیتی که هند در دوره جنگ سرد داشت، طراحی شد. از این که پاکستان هند را دشمن درجه یک خود میدانست، سیاست خود را در جهتهایی سو میداد که در نقطۀ تعارض با هند واقع میشد. در جانب مقابل، همسویی هند با شوروی و همسویی پاکستان با ایالات متحده مسیر هردو کشور را تعیین میکرد. استفادۀ ابزاری از پاکستان توسط ایالات متحده، باعث شد که این کشور جایگاه خود ار در مرتبۀ کمتری نسبت به هند و دیگر کشورها داشته باشد. با توجه به این وضعیت، به طور طبیعی باید چین و پاکستان در کنار هم قرار گیرند و اهداف بلندمدتی را دنبال کنند (Javed, 2018).
- ایجاد پایگاه استراتژیک در شمال دریای عمان و نزدیکی تنگه هرمز با بهره برداری از موقعیت ژئواستراتژیک پاکستان: چین از راه کشمیر تحت نفوذ پاکستان و از راه قره قروم به خلیج عمان و بندر گوادربا استفاده از همسویی با پاکستان میتواند، مسیر ثابتی را به دست آورد. چین در همسویی با پاکستان به مهمترین ایستگاههای منابع و بندرگاههای مهم انتقال کالاهای تجارتی و انرژی دسترسی پیدا میکند.
- تبدیل نمودن پاکستان به خریدار دایمی تسلحیات چینی و قطعات تکنیکی: بدون شک پاکستان با توجه به کمیت نفوسی که دارد یگانه کشوری است که با لحاظ نمودن دشمنی با همسایههای خود نیازمند تجهیزات مدرن نظامی است (شفیعی و صالحی دولتآباد، همان).
- راهیابی با استفاده از بندر گوادر به خلیج عمان و انرژی خلیج فارس و خاور میانه: بندر گوادر یکی از مهمترین محیط محل رقابت میان ایالات متحده و چین است. با توجه به اهمیتی که این بندر تجارتی به ایالات متحده و چین دارد، این بندر به یک کارت بازی برای پاکستان تبدیل شده است. پاکستان با استفاده از موقعیت این بندر مهم هم از ایالات متحده و هم از چین باجهای بسیار کلان اقتصادی را به دست میآورد.
- ایجاد موازنه دریایی چین در برابر هند: با توجه به این که هند در قدرت نظامی و نیروی انسانی نظامی در برابر چین چندین بار به شکست مواجه شده و بسیاری نقاط مرزی خود را با دشوار بودن محیط از دست داده است، بخش مهمی توجه خود را متمرکز بر گسترش قدرت دریایی نموده است. قدرت دریایی هند در سالهای اخیر به جز روسیه و ایالات متحده از بسیاری قدرتهای دیگر پیشی گرفته است. تاسیسات دریایی هند بیشتر از روسیه خریداری شده است. هند قدرت مانور بیشتری در اقیانوس هند دارد و میتواند چین را در محاصره بحری قرار دهد، با توجه به این شرایط حضور چین در بندر گوادر یک فرصت استثنایی برای این کشور متحد منطقهایاش، پاکستان است.
- توجۀ چین به پاکستان همچنین برای دستیابی به میدانهای نفتی ایالت بلوچستان است: در این منطقه پاکستان چندان تسلط کامل ندارد از سویی هم هند مداخله میکند که به نفع چین- پاکستان نیست. وضعیت داخلی پاکستان، زمینه نفوذگذاری رقیبهای منطقهای این کشور از جمله هند را فراهم میکند. ساختار قومی، وضعیت جغرافیایی، کمبود انرژی، اقتصاد ضعیف و دشمنی با همسایهها پاکستان را در یک رقابت تنگاتنگ قرار داده است. یکی از نقطه ضعفهای که در حال حاضر پاکستان دارد، تفاوتهای جمعیتی در این کشور است. ایالت بلوچستان با حاکمیت پاکستان هم تفاوت مذهبی دارد و هم تفاوت قومی. با توجه به دایاسپورای بلوچ که میخواهند جمعیت متفرق بلوچ را از کشورهای منطقه جمع کنند و به یک کشور مستقل تبدیل کنند، زمینه نفوذگذاری رقیبان پاکستان در این منطقه بیشتر شده است. بلوچها حاکمیت پاکستان را به چالش کشیده اند و ارزوی بیرون شدن از قیمومیت دولت فدرال پاکستان را دارند. بلوچها در حال حاضر در سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان متفرق شده اند. افزون بر هویت بلوچی رهبران این قوم، گرایشهای مذهبی تندی به وهابیت و سلفیت پیدا کرده اند که همهاش مقدمات جداییطلبی این مردم از حاکمیت ملی پاکستان است.
تحرکات هند برای تداوم رقابتهای منطقهای
یکی از عرصههایی که جمهوری هند را وادر به تمرکز در بخش نظامی و نیروهای مسلح نموده است، سیاستهای دفاعی و رقابت با پاکستان و چین است. از این که چین سیاست نرم و کاهش مشکلات با همسایههای خود را در پیش گرفته است، دشمنی هند عملا با پاکستان شکل عملی و نمود عینی پیدا کرده است. بودجه نظامی هند در حال حاضر در حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیارد دالر است و این کشور در میان ده کشور برتر جهان با بودجه نظامی بالا قرار دارد. تا سال ۲۰۳۰ بودجه نظامی این کشور به ۱۲۰ میلیارد دالر میرسد و هند یکی از کشورهای خریدار اسلحه کمپنیهای بزرگ نظامی جهان است و در کنار آن به تولید اسلحه و تجهیزات نظامی با همکاری روسیه پرداخته است.
- سهم هند از خرید تولیدات نظامی در کل بازار جهان ۱۰٪ را تشکیل میدهد؛
- طبق آمار بانک جهانی هند ۲/۶ درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف امور نظامی کرده است؛
- به اساس شاخص قدرت آتش جهانی، هند چهارمین قدرت نظامی در جهان است؛
- هند در عرصه نظامی از جنگهای هفتاد ساله مرزی با چین و کمتر از آن با پاکستان در توسعه نظامی خود استفاده نموده است.
سیاستهای هستهای هند
مهمترین بخش سیاست دفاعی هند را تاسیسات هستهای این کشور تشکیل میدهد. اولین آزمایش اتمی هند به نام بودای خندان در ۱۹۷۴ صورت گرفت،این آزمایش نه تنها آغاز پیمودن یک مسیر برای هند بود بلکه نمایشی از قدرت و ظرفیتهای این کشور به شمار میرفت. در حال حاضر برنامۀ هستهای هند شامل ده رآکتور هسته ای، سیستم معادن و اکتشافات اورانیوم، تاسیسات تولید آب سنگین، سایتهای غنی سازی و آماده سازی سلولهای سوختی و موسسات پیشرفتۀ تحقیقات هستهای است. هندیها برای نخستین بار پلوتونیوم مورد استفاده در آزمایشات هستهای خود را از کانادا خریداری کردند، البته کانادا این مواد را به هدف استفادۀ صلحآمیز به این کشور به فروش رسانده بود. هند صاحب ۲۰۰ کلاهک هستهای بوده که حق به کارگیری آن در دست نخست وزیر است. فرماندهی استراتژیک هند به طور رسمی در ۲۰۰۳ تاسیس شد که مارشال استانا فرمانده آن است. هند نسل موشکهای هستهای آگنی ۱.۲.۳ را دارد و آگنی ۶ در حال توسعه است که ۸۰۰۰ کیلومتر برد دارد (شفیعی، 1397ج).
نتیجهگیری
برایند این نوشته نشان میدهد که انگیزهها و عوامل زیادی در مناسبات کشورهای جنوب آسیا و قدرتهای بزرگ جهان وجود دارد که پیش برندۀ رقابتهای شدید و زمینهساز ایتلافهای بزرگ در این منطقه است. ایالات متحده و دیگر بازیگران فراتر از اقیانوس هند، در مناسبات میان کشورهای منطقه نقش متداخل دارند و با لحاظ نمودن انگیزههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی در تداوم رقابتهای آینده نقش کلیدی بازی میکنند. آن چه که از این نوشته حاصل میشود این است که طبق دیدگاه بلامی جنوب آسیا همانند خاکی که باران جذب نمی کند، نتایج ایتلافها به بیرون از مرزهای این منطقه سرایت میکند، زیرا برسازی منافع کشورهای منطقه و کشورهایی که نقش متداخل دارند، نیازمند یک محیط تجدید نیرو میباشد، بدون شک چنین محیط مستعدی در حال حاضر افغانستان است. رقابتهای اقتصادی و تجارتی در میان دو گروه از کشورها که چین و ایالات متحده رهبری میکنند، تنها شکل اقتصادی و تجارتی دارد، اما این رقابتها با نتایج امنیتی به پیش میرود. یکی از کشورهای منطقه که بیشترین آسیبهای امنیتی را متقبل میشود، افغانستان است. بنابراین چین در همسویی با روسیه بخشی از مهمترین تمرکز خود را در آسیای میانه نموده است، که هدف مهم آن مصروفسازی و سرگرمی در مهمترین نقطۀ تقابل یعنی جنوب آسیا است. رقابت بسیار شدید در جنوب آسیا، چین را وادار به همسویی با روسیه نموده است. شاید یکی از دلایل گسترش جنگ در افغانستان تشدید رقابت و جابهجایی در محیط رقابتها در آسیای میانه باشد که با نتایج منفی امنیتی برای افغانستان همراه است.
Related articles
تامل بر روش و دیدگاهها در زمینه مطالعه جهانی شدن
Beezhan Khoja Noori
فصلنامه علمی- پژوهشی رنا
Published online: 20 Apr 2021
بررسی مقایسهای نظریههای توسعۀ ارتباطات با نگاهی به افغانستان، طی سالهای (1942-1994) میلادی
Abdul Basir Ahmadi
فصلنامه علمی- پژوهشی رنا
Published online: 20 Apr 2021
ایتلافهای جدید قدرتهای بزرگ در جنوب آسیا و پیآمدهای امنیتی آن بر افغانستان 2001-2018
Mahbobullah Afkhami
فصلنامه علمی- پژوهشی رنا
Published online: 20 Apr 2021