Views
2
Downloads
40
Citations
توسعه فرهنگی افغانستان معاصر با رویکرد اسلامی
Asfandyar GhafaryReceived 07 Apr 2021, Accepted 07 Apr 2021, Published online 07 Apr 2021
insert_link http://research.ru.edu.af/da/doi/full/77/606d8e3f6be23/54
lock_outline Open access
Abstract
در این تحقیق به زمینههای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر پرداخته شده است. ارزشها در فرهنگ دینی شامل؛ علم گرایی، عقل گرایی، استقلال طلبی و آزادی خواهی و اتحاد و انسجام اسلامی است. هنجارها در فرهنگ شامل عرف و قوانین و آداب و رسوم می¬شود. موانع توسعه فرهنگی افغانستان، استبداد فرهنگی، ازخود بیگانگی فرهنگی، فاصله گرفتن از ارزشهای اسلامی با زیرمجموعه قدرت طلبی، قوم مداری و نژاد پرستی و اختلافات مذهبی، پایین بودن سواد و تخصص می¬باشد. راهکارهای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر شامل: احیاء هویت فرهنگی، خود باوری فرهنگی، نهضت سواد آموزی، تخصص و حدت اسلامی در عین کثرت گرایی و اصلاح فرهنگی می¬باشند.مقدمه
فرهنگ به عنوان، سامان بخش رفتار اجتماعی در جامعه اهمیت ویژه دارد. به جرئت میتوان گفت که هیچ توسعه بدون توسعه فرهنگی، توسعه مطلوب نیست. توسعه فرهنگی در شرایط کنونی از بحثهای مورد نیاز است. اهمیت توسعه فرهنگی به ویژه در حال حاضرتا بدان پایه است که سازمان جهانی یونسکوسالهای بین 1997-1987 م. را دهۀ توسعه فرهنگی نامید (یونسکو، 1379: 277 ). ورود فرهنگ در گفتمان توسعه بعد از آن مطرح شد که منحصر کردن توسعه بر محور اقتصاد، پاسخ گوی تمام جهات نیازهای جامعه نبوده است؛ این امر به معنای آن است که در تحلیل نهایی، اولویت ها، انگیزهها و اهداف را باید از فرهنگ استخراج کرد(یونسکو، 1379 : 278).
تغییرات به وجود آمده بعد از دهۀ هفتاد قرن بیستم، در کشورهای توسعه نیافته برای جبران عقب ماندگی ها، این اندیشه را به وجود آورد که توسعه به عنوان نوعی از تغییرات اجتماعی اولا، به صورت تک خطی و با الگوی واحد و ثابت نیست بلکه متضمن الگوهای متعدد به تعداد جوامع و فرهنگ هاست؛ ثانیا، توسعه فرایند ایستا نیست بلکه فرایند پویا و مستمر است؛ لذا هر جامعهای میتواند متناسب بافرهنگ خود توسعۀ درون زا داشته باشد. این اندیشه به این نتیجه منجرشد که دست یابی به توسعۀ واقعی فقط در بستر فرهنگ خودی امکان پذیر است. نیروی با القوۀ توسعه در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و انسانی در فرهنگ خودی نهفته است؛ بنابراین، در جامعهای که فرهنگ اسلامی حاکم است توسعه فرهنگی بر پایهای باورهای دینی ضرورت پیدا میکند.
از آنجای که افغانستان جزء کشورهای توسعه نیافته است برای جبران عقب ماندگی آن توسعه درونزا متناسب با فرهنگ آن، بهترین گزینه میتواند باشد؛ چرا که نیرویی بالقوه در همه ابعاد توسعه در فرهنگ عمومی افغانستان وجود دارد؛ از آنجا که توسعه فرهنگی زمینه ساز دیگر ابعاد توسعه است، توسعه فرهنگی نقش تعیین کننده در توسعه افغانستان دارد. افغانستان معاصر در جهت توسعه فرهنگی خود با چالشهای مواجه میباشد به گونۀ که حساس ترین مرحله از چالشها را در دوران معاصر تجربه کرده است. افغانستان پس از حاکمیت طولانی سلطنتی، شاهد تجاوز ابر قدرت جهانی اتحاد جماهیر شوروی بوده است. در بعد دیگر مردم افغانستان با بحران جنگهای داخلی، ظهور فرهنگ تروریسم و....مواجه بوده است. مجموعه ویژگیهای دوران معاصر افغانستان، ایجاب میکند که افغانستان مورد مطالعه قرار گیرد. مردم افغانستان باتوجه به باورهای دینی که در انقلاب داشتند؛ اما تاکنون نتوانسته اند از ثمرات انقلاب اسلامی برخور دار شوند. از جمله انتظارت مردم افغانستان درپی به وجود آمدن انقلاب اسلامی، توسعه فرهنگی اسلامی بوده است. حاکمیت سلطنت با استبداد فرهنگی فاصله بسیار زیاد میان افغانستان و دیگر کشورها در توسعه فرهنگی ایجاد کرده است. ظهور انقلاب کمونیستی در افغانستان با از بین بردن خاندان سلطنت امید واریهای را به وجود آورد که توسعه افغانستان را تسهیل کند؛ ولی انقلاب کمونیستی به خاطر هماهنگ نبودن با فرهنگ مردم افغانستان، انقلاب دیگر را که نشأت گرفته از فرهنگ اسلامی بود به وجود آورد. مردم افغانستان در انقلاب اسلامی نشان دادند که افغانستان پیشرفته با فرهنگ اسلام را میخواهند، به وجود آمدن انقلاب اسلامی افغانستان نشان دهنده وجود زمینههای توسعه فرهنگی دینی در آن است. ؛ ازاینرو، این تحقیق در صدد این است که توسعه فرهنگی افغانستان معاصر را بررسی نماید، به این معنا که مردم مسلمان افغانستان ازآن نظرکه اسلام را پذیرفته و بدان عمل کرده اند، زمینه توسعه فرهنگی با رویکرداسلامی دارند. از سوی دیگر افغانستان معاصر باوجود اسلام گرایی در توسعه فرهنگی با موانع مواجه بوده است. درشرایط کنونی، توسعه فرهنگی افغانستان راهکار لازم دارد که باتوجه به فرهنگ مردم آن باید رویکرد دینی داشته باشد. در این راستا این تحقیق به بررسی زمینههای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر، موانع و راهکارهای آن میپردازد.
بیان مسأله تحقیق
افغانستان در شرایط کنونی در حال گذار از توسعه نیافتگی به توسعه است. افغانستان، اگر در گذشته به فراموشی سپرده شده بود، اکنون مورد توجه جامعهی جهانی قرار گرفته است. در افغانستان این شبهات فکری نیز وجود دارد که تا کنون اغلب، «توسعه» به معنای امروزی آن در بستر فرهنگ غیر دینی تحقق یافته و شاید به همین دلیل است که گروهی معتقدند که دین مانع توسعه است و جمع این دو ممکن نیست؛ چرا که به زعم آنها، دین اسلام، فرهنگ مناسب توسعه را نداشته و نمی تواند خالق آن در جامعه باشد از سوی دیگر با توجه به واقعیتهای اجتماعی افغانستان معاصر، این کشور با وجود اسلام گرایی، هنوز برای توسعه فرهنگی با مسائل مواجه است. در شرایط کنونی این کشور مورد تهاجم و تهدید نظریههای غربی در بارهی توسعه فرهنگی قرار گرفته است. این امر دغدغهای شد تا به این موضوع پرداخته شود. نگارنده در صدد این است که زمینه ها، موانع و راهکارهای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر را بررسی نماید. در جامعهای افغانستان اولا؛ دین و فرهنگ رابطای عمیق دارند. دین مردم افغانستان معاصراسلام است و فرهنگ جامعه افغانستان معاصر متأثر از دین اسلام است، به گونهی که توسعه فرهنگی آن با آموزههای دینی در ارتباط است. ثانیا؛ توسعه فرهنگی بارویکرد اسلامی به مفهوم این است که دین اسلام این پتانسیل را دارد که در پرتو آن، جامعهای افغانستان معاصر بتواند به توسعه فرهنگی دست یابد.
اهداف تحقیق
این تحقیق در صدد تبیین توسعه فرهنگی افغانستان معاصر با اهداف ذیل است:
1. بررسی زمینههای توسعه فرهنگی در افغانستان معاصر و ارتباط آن با فرهنگ اسلامی؛
2. شناخت راههای جلوگیری از توسعه فرهنگی به شیوه غربی در افغانستان معاصر؛
3. ارائه راهکارهای برای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر با رویکرداسلامی .
ادبیات تحقیق
توضیح مفاهیم، در ادبیات تحقیق، ترکیب و همبستگی بحث را مشخص میسازد؛ از اینرو در این بخش به مفاهیم توسعه و توسعه فرهنگی افغانستان معاصر پرداخته شده است. ارتباط مفاهیم میان اجزایی ترکیب کننده تحقیق را میتوان در قالب ذیل تبیین کرد.
توسعه درلغت به معناي فراخي، گشادگي (عمید، حسن، 1384 : 753) ، گشادکردن و فراخ کردن (معین، محمد، 1383 : 1165 ) فراخي و وسعت است (دهخدا، علي اکبر، 1345 : 1115 ). توسعه در اصطلاح جامعه شناسی، جریانی چند بعدی است که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی است. از تعریفهای توسعه استفاده میشود که توسعه منحصر به بعد اقتصادی نیست بلکه توسعه ابعاد مختلفی دارد. مطابق با برخی از این تعریف ها، توسعه معادل باتکامل فرهنگی است و یا محتوی آن را فرهنگ میسازد (گولد، جوليوس، 1384: 259). از این جهت توسعه را اینگونه تعریف میکنیم: «توسعه یک فرایند جامع اجتماعی است که بطور هماهنگ تمامی نهادهای جامعه را متأثرنموده و دگرگون میسازد و شامل پیشرفت جامعه در هر دو زمینه مادی و معنوی است و فرهنگ زیر ساخت آنرا تشکیل میدهد».
توسعه فرهنگی؛ یعنی ارتقا و اعتلای زندگی فرهنگی در جامعه و دست یابی به ارزشهای متعالی فرهنگی و فرایند ارتقا شئون گوناگون فرهنگی جامعه در راستای اهداف مطلوب است که زمینۀ مناسب را برای رشد انسانها فراهم میسازد(صالحی امیری، رضا، 1389 : 88).
چارچوب نظری و مفهومی تحقیق
نظریه مدل فرهنگی «تالکوت پارسونز» نزدیک ترین نظریه به مفهوم توسعه فرهنگی بارویکرداسلامی است. چارچوپ نظری این تحقیق، مفهومی است، به این معنا که با در نظرداشت نظریهای پارسونز،(تأکید بر الگوی فرهنگی در نظام اجتماعی (اسمیت، فیلیپ دانیل، 1383 : 50) مقولهها به طور منظم با تلفیق از مفاهیم در ساخت وسیعی از قضایای آشکار و ضمنی در مدل از توسعه فرهنگ اسلامی، زمینه ها، موانع و راهکارهای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر را مورد تحلیل قرارداده است.
زمینههای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر
زمینههای توسعه فرهنگی، با توجه به ساختار فرهنگی جامعه امری لازم است؛ زیرا توسعه فرهنگی، با در نظر داشت زمینههای فرهنگی در جامعه یک اصل عقلانی و منطقی است. توسعه فرهنگی در جامعه افغانستان، مؤلفهها و شاخصهای ویژهی دارد.؛ از این رو، باورها، ارزشها و هنجارها زمینههای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر را فراهم میسازد.
باورهای فرهنگی در جامعه افغانستان معاصر
باتوجه به فرهنگ دینی جامعه افغانستان معاصر، زمینۀ توسعه فرهنگی آن را در باورهای اسلامی آن، جستجو کرد؛ چون، باورهای اسلامی به فرهنگ آن هویت بخشیده و به آن سمت داده است. باورهای مردم افغانستان به فرهنگ اسلامی با تحلیل کارشناسان چنین بیان شده است: «يکي از کشورهاي که پايبندي شديدي به اصول و اعتقادات اسلامي دارد، مردم افغانستان است(علي آبادي، 1373 : 37). تبیین جامعه شناسی از باورهای مردم افغانستان: «جامعه افغانستان که اکثريت قريب به اتفاق مردم آن پيرو اسلام هستند به باورهاي اسلامي اعتقاد عميق دارند(سجادی، 1380: 115). به تحليل يکي از نويسندگان: «پايبندي به احکام اسلامي، يکي از بر جسته ترين نمودهاي باوراسلامي و حاکميت دين، پايبندي آنان به احکام و ظواهر شرع است و مردم افغانستان در اين زمينه از جايگاه ستودني بر خورداراست (ناصري داوودي، 1379: 21). زمینههای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر در قالب باورهای فرهنگ اسلامی؛ با شاخصهای خرده فرهنگهای آن قابل تبیین است.
ارزشهای فرهنگی در جامعه افغانستان معاصر
ارزشهای فرهنگی، از زمینههای توسعه فرهنگی است. جامعه افغانستان با داشتن ارزشهای فرهنگ اسلامی، در رسیدن به آرمانهای متعالی نیاز به دیگر پذیری دارد. دراین تحقیق به مهمترین شاخصهای ارزشهای فرهنگی پرداخته شده است:
عقل گرایی، درقالب مشارکت مردم افغانستان در پاسداری از فرهنگ بومی و نقش نخبگان در تشکیل جنبشها با رویکرد عقل گرایی مؤثر در توسعه فرهنگی هستند.(دولت آبادي، 1382 :243 -168). علم گرایی در افغانستان معاصر با تأثیرپذیری از آموزههای جدید، زمینه توسعه فرهنگی با گرایش به علوم داشته است. با آغاز انقلاب اسلامی افغانستان، و آزادشدن بعضی از مناطق شهری و روستا ها، مردم مسلمان افغانستان با تحصیل مدارس دولت مارکسیستی احزاب خلق و پرچم مخالفت کردند و فرزندان شان را به تحصیل علوم اسلامی تشویق کردند(بختیاری، 1385: 226).
استقلال طلبی، از آرمانهای اصلی ملت افغانستان، با دو دهه مبارزه، مقاومت، با تقدیم یک ملیون و نیم شهید و دهها هزار معلول، مجروح، مفقود و زندانی علاوه براخراج استعمار روس و حفظ استقلال سیاسی، استقرار یک نظام دینی در پرتوتعالیم عالیه اسلام بوده است( جوادی غزنوی، 1381 : 166). آزادی خواهی از زمینههای توسعه فرهنگی است. جامعه افغانستان، که طعم تلخ دیکتاتوری و استبداد و تجاوز را چشیده، صدمه عقب ماندگی را خورده و به این واقعیت رسیده است که تا به آزادی دست نیابد، به توسعه فرهنگی نمی رسد. مبارزه مردم افغانستان در برابر تجاوز شوروی سابق و بیرون کردن آن از کشور افغانستان و پایان دادن به حاکمیت کمونیستها در افغانستان (گراموف، 1375: 16) نشان دهنده آزادی خواهی این جامعه در زمینه توسعه فرهنگی بارویکرد اسلامی است. وحدت و انسجام اسلامی، از ارزشهای فرهنگ اسلامی در زمینه توسعه فرهنگی جامعه است. مردم مسلمان افغانستان، باتأثیر پذیری از فرهنگ اسلامی، انسجام اسلامی را تحت عنوان «مجاهدین»، در انقلاب اسلامی تجربه کردند. در آغاز انقلاب اسلامی افغانستان همه مردم تحت عنوان «جهاد» به وحدت اجتماعی دست یافتند و این اتحاد از زمینههای توسعه فرهنگی در افغانستان بوده است.
هنجارهای فرهنگی در جامعه افغانستان معاصر
جایگاه هنجارهای فرهنگی، در زمینه توسعه فرهنگی افغانستان این گونه است که، افراد از طریق فراگیری هنجارها یاد میگیرند که چگونه نیازهای بنیادی شیوه ای زندگی در جامعه را برآورده سازند، قواعدمشترک را میآموزند که رفتار مناسب را در وضعیتهای معین داشته باشند. هنجارها اگر در روابط اجتماعی رعایت نشوند، زندگی اجتماعی مختل میشود، در آن صورت توسعه فرهنگی جامعه دچار مشکل خواهد شد؛ بنابراین هنجارها جایگاه مهمی در زمینه توسعه فرهنگی دارد. در این تحقیق به مهمترین هنجارها در فرهنگ افغانستان پرداخته شده است. عرف و قوانین در افغانستان، در ماده سوم قانون اساسي مصوب سال 1382ه. ش. آمده است: «در افغانستان هيچ قانون نميتواند مخالف معتقدات و احکام دين مقدس اسلام باشد(قانون اساسی افغانستان، ماده سوم).
موانع توسعه فرهنگی افغانستان معاصر
توسعه فرهنگی افغانستان باموانع مواجه است، این موانع در جامعه افغانستان معاصر، سبب شده است که اکنون ثمرهای انقلاب اسلامی افغانستان، به کام مردم مسلمان افغانستان تلخ شود. موانع توسعه فرهنگی اسلامی افغانستان، از یک جهت؛ ریشه در گذشته دارد. توسعه فرهنگی در افغانستان نوین، با حاکمیت سلطنتی احمد شاه و خاندان او، تضعیف شد.، از جهت دیگر؛ افغانستان در دورۀ معاصر، همواره محل جنگ قدرت میان قدرت مندان بین المللی و جنگهای داخلی بوده است. مردم افغانستان با وجود تلاش بسیار در جهت اسلام گرایی؛ ولی هنوز در توسعه فرهنگی با مشکلات مواجه است. این اندیشه ها، ایجاب میکند که موانع توسعه فرهنگی هماهنگ با زمینههای آن، بررسی شود. موانع توسعه فرهنگی افغانستان شامل؛ موارد ذیل است:
موانع توسعه فرهنگی افغانستان معاصرعباتند: استبداد فرهنگی سلطنت خاندان نادرشاه، خلقیها و امارت طالبان. از خود بیگانگی فرهنگی، فاصله گرفتن از ارزشهای اسلامی شامل؛ قدرت طلبی رهبران احزاب، قوم مداری و نژادپرستی، اختلافات مذهبی و افراط گرایی و تحجرگرایی. پایین بودن سواد و تخصص. برخی هنجارهای حاکم برجامعه افغانستان. هم چون؛ سنتهای پشتون والی. عوامل نفوذی در فرهنگ اسلامی افغانستان شامل؛ استعمارفرهنگی کمونیستی در افغانستان، تهاجم فرهنگی غرب در افغانستان و ترویج فرهنگ تروریستی است.
راهکارهای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر
ارائه راهکار برای توسعه فرهنگی در افغانستان، ایجاب میکند که نگاهی به پیشینۀ توسعه فرهنگی افغانستان داشته باشیم. مير محمد صديق فرهنگ، در اين باره مينويسد: «از نگاه فرهنگي، علوم و ادبيات در نتيجه دستيابي به ذخاير فرهنگي يونان قديم از طريق تراجم عربي آن، رونق تازه يافت و دانشمندان خراسان {افغانستان امروز} در انتقال آن در سرزمينهاي که بعدا از جانب مسلمانان در تر کستان و هندوستان گشوده شد نقشي مهمي ايفا نمودند (فرهنگ، 1380: 11). پیشینه توسعه فرهنگی افغانستان نشان دهندۀ افتخارات بزرگی است که با توجه به آن و با در نظرداشت شرایط انقلاب اسلامی افغانستان، برای توسعه فرهنگی افغانستان، میتوان در زمینههای احیاء هویت فرهنگی، خود باوری فرهنگی، نهضت سواد آموزی و تخصص گرایی، وحدت در عین کثرت گرایی قومی و مذهبی، عدالت اجتماعی و اصلاح فرهنگی؛ راهکار ارائه نمود که توسعه فرهنگی افغانستان در شرایط کنونی چگونه باشد.
نتیجهگیری و پیشنهادات
بر اساس مدل تحلیلی از ابعاد توسعه فرهنگی افغانستان با مؤلفههای باورها، ارزشها و هنجارهای فرهنگی، به نتایج ذیل رسیده است.
1. در زمینه توسعه فرهنگی افغانستان معاصر به این نتیجه رسیده است که باورهای فرهنگ مردم افغانستان در قالب ایمان وتقوای اجتماعی جایگاه ستودنی مردم افغانستان را در باور به فرهنگ اسلامی روشن میسازد، تلاش آنها در حفظ کردن فرهنگ اسلامی در مقابل تجاوز شوری و مشکلات داخلی، نشان دهندۀ مسؤلیت اجتماعی مردم افغانستان است. ارزشهای فرهنگی مردم افغانستان در قالب عقلگرایی ارزشی متأثرشده از فرهنگ مردم افغانستان با توجه به عقل گرایی تحت تأثیر شعارهای انقلاب کمونیستی قرار نگرفتند و موجب شد که مردم افغانستان با مشارکت در قیام برعلیه کمونیستها، انقلاب اسلامی افغانستان ایجاد نمودند و نخبگان (عقلای جامعه) جنبشهای اسلامی افغانستان را در مقابله با کمونیستها و تجاوز شوروی به وجود آوردند، جنبشهای اسلامی افغانستان از نوع جنبش اعتراضی با عقل گرایی متأثر شده از ایدئولوژی اسلامی با اهداف مشترک که داشتند مبتنی بر پاسداری از فرهنگ اسلامی و در مبارزه نابرابر بر علیه ابرقدرت شوروی سابق به پیروزی رسیدند. این عقل گرایی بر مشارکت مردم و نخبگان در تشکیل جنبشهای اسلامی، تأثیر داشته است. علم گرایی در فضای انقلاب اسلامی افغانستان مبنی بر آزادی خواهی، استقلال طلبی، حدت و انسجام بخشیده.
2. افغانستان معاصر در توسعه فرهنگی با موانع داخلی و خارجی مواجه بوده است. این موانع، توسعه فرهنگی باورها، ارزشها و هنجارها را بر میگیرند. موانع شامل استبداد فرهنگی که با سوء استفاده از باور اسلامی در اطاعت حاکم مسلمان در قالب سلطنت و امارت و مبارزه با باور اسلامی با شعار کمونیستی. از خود بیگانگی فرهنگی که به شکل تقلید از فرهنگ شرقی(کمونیستی) و فرهنگ غربی در افغانستان به وجود آمده است، پایین بودن سواد و تخصص که ریشه در ساختار آموزش و بحرانی بودن کشور دارد و شامل نظام تعلیم و تربیت و آموزش در مدارس و حوزههای علمیه میشود، فاصله گرفتن از ارزشها در قالب قدرت طلبی رهبران مجاهدین ، قوم مداری و نژاد پرستی و اختلافات مذهبی که بعد از پیروزی مجاهدین بار دیگر مطرح شدند، برخی هنجارهای سنتی در افغانستان مانند سنت پشتون والی با فرهنگ خون خواهی و انتقام جویی و نادیده گرفتن حقوق زنان و برخی آداب و رسوم محلی در سنت از دواج و خیرات از موانع داخلی توسعه فرهنگی افغانستان میباشند. استعمار فرهنگی که در افغانستان بیشتر به شکل استعمار فرهنگی کمونیستی بوده و در مدارس و دانشگاهها وجود داشته است، تهاجم فرهنگی غرب که در شرایط کنونی از طریق رسانهها و مدارس و دانشگاهها در حال انجام است و ترویج فرهنگ تروریستی که در قالب انتحار و ایجاد نا امنی در افغانستان صورت میگیرد، از موانع خارجی توسعه فرهنگی افغانستان میباشند.
3. باتوجه به پیشینۀ توسعه فرهنگی و به وجود آمدن انقلاب اسلامی افغانستان، میتوان برای توسعه فرهنگی افغانستان راهکار ارائه نمود. راهکارها در مدل فرهنگی باورها، ارزشها و هنجارها شامل احیاء هویت فرهنگی که در گذشته، افغانستان در توسعه فرهنگی از جایگاه خوبی برخوردار بوده است. در شرایط کنونی با احیاء این هویت فرهنگی، توسعه فرهنگی افغانستان به آسانی صورت خواهد گرفت. خود باوری فرهنگی به مفهوم بازگشت به خویشتن و باور به فرهنگ خودی در مقابله با تهاجم فرهنگی و فرهنگ تروریستی. وحدت اسلامی در عین کثرت گرایی در مواجهه با قومداری و نژاد پرستی و اختلافات مذهبی. نهضت علمی و تخصص گرایی در جهت مبارزه با کم سوادی و کم تخصصی. اصلاح فرهنگی، در قالب اجتماعی شدن در فرهنگ پذیری اسلامی و احیاء مصادیق اصلاح فرهنگی با امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح ذات البین در اصلاح آداب و رسوم و هنجارهای محلی و صلح در جنگهای داخلی. از راهکارهای توسعه فرهنگی افغانستان معاصر میباشند.
پیشنهادات
توسعه فرهنگی برای بقا و ادامه حیات جامعه ضروری است. ضرورت الگوسازی فرهنگی با تأکید بر تفسیر جدید از باورها، ارزشها و هنجارهای فرهنگی و تلاش همه جانبهای برای درک ظرفیتهای فرهنگی برای توسعه فرهنگی جامعه صورت گیرد. اگر توسعه فرهنگی جامعه را در جهت ایجاد جامعه تازه یاری میرساند، و اگر موانع در مقابل توسعه فرهنگی وجود دارد، همه اینها با باور فرهنگی به توسعه فرهنگی تحقق خواهد یافت. این باور به توسعه فرهنگی در موارد ذیل پیشنهاد میشود.
- توجه به تعلیم و تربیت در زمینه توسعه فرهنگی افغانستان
- رسانهها و توسعه فرهنگی افغانستان
- ساماندهی مدارس و حوزههای علمیه افغانستان
- توسعه فرهنگی دینی در قالب هنر وادبیات
Related articles