Home > All Journals > فصلنامه علمی- پژوهشی رنا> List of issues > Latest Articles > جنبش روشنفکری زنان افغانستان در صد سال پسین



7088
Views
5
Downloads
40
Citations
Research Article

جنبش روشنفکری زنان افغانستان در صد سال پسین

Majeed Mowahhed
Received 10 Apr 2021, Accepted 10 Apr 2021, Published online 10 Apr 2021

insert_link https://research.ru.edu.af/en/doi/full/101/607190c3e3d7b/76



lock_outline Open access
Abstract
زنان در افغانستان به دلیل حاکمیت نظام‏‌های ‏استبدادی و قبیله‌ای‌ از جایگاه اجتماعی پایینی برخوردار بوده‏اند و به دلیل فقر فرهنگی کل جامعه و خصوصا نظام قبیله‌ای حاکم بر این منطقه مورد استثمار قرار گرفته و اکثر اوقات قربانی خواسته‏‌های نظام مردسالار و قبیله‌سالار می‌شدند و بسیاری از حقوق خود محروم بودند. اما با تمام این ظلم و ستم‏ها ‏و بی‌اعتنایی‏‌های ‏کل جامعه به زنان، آنان در موقعیت‏‌های ‏مهم تاریخی از خود فداکاری‏‌های ‏زیادی نشان داده اند، این نگاه مردسالارانه به زنان بوده که سبب شد جایگاه و مبارزات آنان در جامعه افغانستان نا مشخص بماند. گاهی هم اگر زنان افغان در جامعه قد کشیده‏اند حضورشان شکلی بوده نه واقعی. جنبش روشنفکری زنان افغانستان در بستر مخاصمات قدرت‏‌های ‏بزرگ و ایدیولوژیک از جمله انگلستان، روسیه، جرمنی و امریکا طی صدسال اخیر در افغانستان شکل گرفته است که کم تر خاستگاه‏‌های ‏اصلی آن از نهادها و انجمن‏‌های ‏اصیل خودجوش افغانی بوده است. با وجود ‏این‌که سرنوشت زنان افغان با فراز و نشیب‏‌هایی ‏همراه بوده و نقش زنان در حکومت‎‌های گذشته‌، خیلی کلیدی نبوده و بیشتر سمبلیک یا نقش درجه دوم یا پایین‎تر بوده است ولی با آن‌هم اخیرا حضور زنان در عرصۀ آموزش و آگاهی در جایگاه بهتری قرار گرفته است. با وجودی‏که زنان در افغانستان نسبت به سالیان قبل جایگاه خوبی پیدا کردند ولی هنوز هم به حقوق کامل خود دست نیافته‏اند و به عنوان جنس دوم در جامعه شناخته می‏شوند.
مقدمه

افغانستان دارای جامعه‏ی قبیله ای و با اندیشۀ سنتی است که موضوع زن همیش چالش برانگیز بوده است. زن در جامعۀ سنتی افغانستان جنس دوم محسوب شده و جایگاه آن فقط چهاردیواری خانه بوده است. هرچند در تاریخ معاصر جهان شاهدیم که جنگ دوم جهانی زنان را در صحنه سیاست کشید و آنان توانستند در بسیاری از نقاط جهان در اجتماع حضور پیدا کنند و سپس توسط مبارزات خود برخی از حقوق خود را نیز به دست آورند. اما حضور زنان افغانستانی در اجتماع و اشتراک آنان در عرصه‏‌های ‏سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی داستان متفاوت از دیگر کشور‏‌های ‏دیگر است. تا قبل از دوره‏ی امان الله خان، زنان در هیچ عرصه ای به صورت رسمی‌مشارکت نداشته‏اند و تنها نقش شان را در میان چهار دیواری‏ها ‏اجرا می‏شدند.

پس از حکومت شاه امان الله خان زنان به حقوق سیاسی و مدنی خود دست یافتند. نخستین نهضت زنانه به رهبری ملکه ثریا و حمایت شاه امان الله به وجود آمد و زنان در عرصه‏‌های ‏مختلف در اجتماع ظاهر شدند و فعالیت نمودند. جنبش‏‌های ‏فعال مدافع حقوق زنان، چه در دنیای غرب و چه در جهان اسلام، که در واکنش به برخی از نابرابری‏‌های ‏اجتماعی علیه زنان سامان یافته اند؛ به مرور زمان از یک جنبش اجتماعی به یک جریان فکری و فرهنگی تبدیل شدند که تاثیرات این جنبش‏ها ‏در افغانستان نیز رد پا باز کردند. اما جنبش زنان یا فمینیسم را به آن معنایی که در برخی از کشور‌های دیگر وجود داشت و در حد وسیع موجی را ایجاد نمود در افغانستان به دلیل حاکمیت سیاسی استبدادی مبتنی بر سنت قبیله‌ای هیچگاه جنبش زنان به صورت جدی و تاثیرگذار جا نگرفت و اگر هم شکل گرفت یا به صورت تشریفاتی و سمبولیک بود و یا از همان آغاز ره هنوز مطرح نشده در نطفه خفه گردید. روی این ملحوظ تحقیق دوره کارشناسی ارشد خود را زیر عنوان جنبش روشنفکری زنان افغانستان در صدسال پسین به انجام رساندم که در دو بخش و شش فصل گردآوری گردیده است. براساس ایجابات دانشگاه، فشرده‌ای از آن را در حد این مقاله بیرون نمودم.

search Keywords: آزادی زنان روشنفکری جنبش حقوق زنان مشارکت سیاسی برابری زن و مرد
سوالات تحقیق

سوال اصلی

حضور زنان در جنبش روشنفکری افغانستان در صد سال اخیر چه گونه بوده است ؟

سوالات فرعی

سوال اول: در حرکت‌های اجتماعی و مدنی زنان افغانستان چه قدر حضور خود را تثبیت کرده اند؟

سوال دوم: در عرصۀ آموزش و آگاهیدهی اجتماعی، زنان در تاریخ معاصر افغانستان از چه نقش و جایگاهی برخوردار بودهاند؟

سوال سوم: زنان افغانستان در حکومت‌های گذشته چه نقشی داشتند؟

فرضيه هاي تحقیق

 

فرضیه اول: زنان در یک صد سال پسین تا حد توانمندی خود سکون و شکست را نپذیرفته اند و از خود شهامت نشان داده اند و در اجتماع حضور خود را تثبیت کرده‏اند تا آنکه جامعه جهانی زمینه‏ها ‏را روی دست شان قرارداد.

فرضیه دوم: سرنوشت زنان افغان در یک صدسال پسین با فراز و نشیب‏‌های ‏همراه بوده‏اند ولی اخیرن حضور زنان در عرصه آموزش و آگاهی در جایگاهی بهتری قرار گرفته است.

فرضیه سوم: نقش زنان در حکومت‌های گذشتۀ افغانستان نقشی کلیدی نبوده و بیشتر سمبلیک یا نقش درجه دوم یا پایینتر بوده است.

تاریخچه شکل‌گیری جنبش روشنفکری زنان در افغانستان

 

از گذشته‌های دور تاریخ که بگذریم، اوج فعالیت‏‌های ‏زنان در افغانستان هم زمان با اعلام استقلال آغاز شد. این دوره برای زنان افغانستان نقطه عطفی درتاریخ این کشوربه حساب می‏آید زیرا برای اولین باردردوران این شاه جوان واصلاح طلب بود که زنان حق بیرون شدن ازخانه وسهم گرفتن درفعالیت‏‌های ‏اجتماعی وسیاسی و فرهنگی و اقتصادی را به دست آوردند. ازآن به بعد برخورد بااین نیمه اجتماع درافغانستان متفاوت و متضاد بوده است. نخستین حرکت زنان از خاندان شاهی و خانواده‏‌های ‏روشنفکرآغاز گردید. تشکل زنان با اهداف پیشرفت، ترقی، نجات زنان از محرومیت، آزادی بیان به خصوص در تعلیم و تربیه، حق تحصیل، حق کار و استراحت،حق آزادی فردی، مصونیت فردی، آزادی گفتار و بیان، اجتماعات، فعالیت‌های سیاسی، مدنی، سفر‌های تحصیلی به خارج از کشورشکل گرفت.

انجمن حمایت از زنان

 

برای اولین بار مجتمع زنان تحت نام اتحادیه حمایت از زنان تشکیل شد که این اتحادیه پنجاه تن عضو داشت. پس از ایجاد این اتحادیه،خانم دیگر به نام کبرا،کمیته‌ای را به حمایت از زنان تحت نام ( کمیته کبرا) تاسیس کرد که به تعداد 22 تن از زنان عضو آن شدند.

اگرچه شاه در این راه افراط نمود و در جشن پغمان و سایر مجالس علنآ تعدد زوجات را تکذیب می‏کرد و زنان را تشویق می‏نمود که اگر شوهران شما چند زن دارد، آن‏ها ‏را بکشید من شما را قصاص نمی‌کنم (موسوی:1393،115).

تاسیس مدارس زنانه

نخستین نسوان در کابل در سال 1300 ش با مدیریت سایره سلطان ملقب به سراج البنات خواهر شاه امان الله تاسیس گردید. شخص ملکه ثریا اداره مکتب مستورات که امروز به نام لیسه ملالی نامیده می‏شود، را با همکاری عده ای از زنان کابل به عهده گرفت. همچنان یک مکتب تدبیر منزل برای زنان کابل در باغ علی مردان با معلمی‌عده ای از زنان آلمانی و ترکی تاسیس گردید( غبار:1374، 1256-1255). برای اولین بار مکتب دخترانه به نام مستورات که در کابل ایجاد شد، در اول، 50 دانش آموز دختر در این مکتب مصروف آموزش بودند و بعدها تعداد آنان به 800 تن رسیدند.

شخص ملکه ثریا اداره مکتب مستورات را با همکاری عده یی از زنان روشنفکر به عهده گرفتند. دانشمند افغان، داکتر سید عبدالله کاظم، در آخرین مقاله شان در باره ملکه ثریا، می‏نویسد که: « در ختم سال 1920 با تاسیس اولین مکتب نسوان در افغانستان به نام مستورات دروازه تحصیل برای زن افغان بازگردید. مکتب توسط زنان خانواده شاهی اداره می‏شد. ملکه ثریا با حمایت معنوی شوهر و والدین خود به عنوان « مفتشه » از امور مکتب وارسی می‏کرد. مادرش «اسما رسمیه- خانم محمود طرزی » که زن با فرهنگ و دانشمند بود، مدیره مکتب و خواهر ملکه خیریه خانم معین السطنه به حیث معاونه ایفای وظیفه می‏کرد. مکتب مستورات بیرون قصر شاهی در ناحیه شهرآرا در خانه علی احمدخان والی واقع بود که بیشتر شاگردان آنرا در سال اول حدود 50 دختر از خاندان شاهی تشکیل میدادند. معلمه‏‌های ‏اولی مکتب آن عده خانم‏‌های ‏بودند که در خانه سواد خواندن و نوشتن را آموخته و قدری از علوم دینی و ادبی آگاهی داشتند. در مدت کوتاه شاگردان مکتب چنان افزایش یافت که در پنج صنف ابتدایی تقسیم شدند و مکتب نیز به یک عمارت بزرگتر در قلب شهر مسما به ده افغانان در نزدیک محل مشهور به « حوض مرغابی‏ها ‏» و در یک عمارت بزرگ به نام « گلستان سرای » که از طرف بوبوجان ملکه امیر عبالرحمن خان به مکتب اهدا شده بود، انتقال یافت. در همین وقت هیت اداری مکتب مشتمل بر دو خانم از عمو زاده‏‌های ‏ملکه به نام‏‌های ‏بلقیس و روخ افزا یکی به حیث مدیره و دیگری به حیث مبصره جدیدا مقرر گردیدند. (کاظم: 2014).

فرمان پادشاهی ذیل به مهر ملکه ثریا ( شاه خان ) بیانگر این است که در سال 1300 ه ش مکتب مستورات کابل از محل سابق خود به گلستان سرای، انتقال داده شده است و غرض تشویق زنان مدد معاشی برای شاگردان نسوان نیز در نظر گرفته شده بود(سیستانی:2004، 171 - 172 ).

دومین مکتب دخترانه را ملکه ثریا و مادرش با هزینه شخصی خود تاسیس کردند. این مکتب در سال 1921 م. با نام دبیرستان یا لیسه "عصمت" بازگشایی شد که بعد به "ملالی" تغییر نام داد در شهر کابل برای دختران افتتاح شد. ملکه ثریا در بازگشایی این مکتب گفت: « الحمد الله که دولت افغانستان به سعی و همت پادشاه غازی امیرامان الله خان، به مدت کم کسب بهبودی و تعالی نمایانی نموده که جهت آینده دولت مقدسه ما، امید‌های خیلی خوبی را به ما نشان می‏دهد. علی الخصوص جهت اولاد ما زن ها، اول مکتب مستورات باز شد و اینک نو نهالان مکتب مستورات در این جا موجودند. امروز که ما، در این جا با کمال خوشی جمع آمده ایم از جهت این است که یک مکتب دیگر را به نام عصمت به توفیق الهی افتتاح می‏کنیم. مکتب برای نسوان از چنان اسباب سعادت ملک و ملت حساب می‏شود که قیمت آن نزد قیمت شناسان مدنیت اسلام پنهان نمی‌ماند. طالبه زنان مملکت چون عالمه شدند به معاملات دین و دنیای خود واقف می‏کردند و از آن جهت راحت مردان شان در ملک مدنیت اسلامیه زیاد می‏شود. » ( جوادی: 1389، 408).

زنان در مطبوعات

 

در دروه امان الله این فرصت به زنان داده شد که همگام با مردها در عرصه‏‌های ‏فرهنگی و ادبی نقش داشته باشند. زنان دست نبشته‏ها ‏و آثار شان را در نشریه‏ها ‏به چاپ می‏رساندند.

محمود طرزی اندیشمند و روزنامه نگار که خود در کشور ترکیه زنده‌گی کرده بود برای نخستین بار در مورد حقوق و آزادی و نقش زنان سیاسی و اجتماعی زنان در نشریه سراج الخبارکه به تاریخ شانزده هم ماه میزان سال 1290 ه ش دوباره به فعالیت آغاز کرده بود، نوشت.

در مجله سراج از شماره 7 تا شماره 24 به صورت مرتب مطالبی در باره قهرمانی‏ها ‏و نقش آفرینی‏‌های ‏زنان جهان مطالبی منتشر میشد، که واکنش‏‌های ‏را نیز در پی داشت. در همین سال، به نخستین بار یک شفاخانه برای زنان تاسیس شد که به تعقیب آن شفاخانه زایشگاه ایجاد شد و هم چنان مکتب قابله گی و پرستاری برای آموزش زنان به فعالیت آغاز کرد.

وارد شدن زنان به صحنه‏ی سیاست

 

زنان یک گام پیشتربرداشتند و وارد مرحله‏‌های ‏سیاسی شدند. به نحستین بار بود در سال 1923، به تعداد 12 تن از زنان به مجلس بزرگان یا ( مشرانو جرگه ) راه یافتند. شرکت زنان دراولین لویه جرگه دورۀ امانی نمایانگر برداشتن نخستین گام درراستای مشارکت سیاسی زنان درافغانستان به شمارمی‌رود. ثریا پرلیکا می‏گوید. " دراولین لویه جرگه زمان امانی که درپغمان دایرشد یک تعداد خانم‏‌های ‏روشن فکر دربارامانیه به نماینده گی اززنان کشورما اشتراک کردند که این یک قدم به طرف رفتن وسهم گیری درسیاست بود. "

در دوره شاه امان الله خان، زنان در نوسازی سیستم سیاسی به عنوان اولویت‏‌های ‏پادشاه به شمار می‏آمدند. نیاز‏‌های ‏جامعه هم ایجاب می‏کرد که زنان به صحنه‏‌های ‏سیاسی بیایند. هم این نوع توسعه را حمایت می‏کرد(موسوی: 1393، 88).

دوره تاریکی

 

در 19 جنوری سال 1929 م پس از فرار شاه امان الله به قندهار و سلطنت سه روزه برادرش عنایت الله، حبیب الله کلکانی به عنوان ( حبیب الله خادم دین رسول الله ) به تخت پادشاهی تکیه زد. به باور برخی از منابع، انگلیس‏ها ‏منافع خود را با رشد حکومت امان الله خان در خطر می‏دید به همین منظور دست به یک سلسله اقدامات زد. با تحریک گروه‏‌های ‏مذهبی،مخالفین حکومت و برخی از قومیت‏‌های ‏ناراض، مقدمات سقوط امان الله خان را تقویت کرد.

با به قدرت رسیدن حبیب الله کلکانی، صفحه تاریخ افغانستان ورق خورده بود. از زمان تشکیل دولت افغان در سال 1747 میلادی این اولین باری بود که فردی از تاجیک‏‌های ‏فارسی زبان شمال کابل قدرت را از حیطه اقوام پشتون‌های درانی بیرون می‏کشید.

حبیب الله کلکانی در مدت 9 ماه حکومت کوتاه مدت خود و پس از به قدرت رسیدن،ق انون اساسی وقت افغانستان را لغو کرد، مدارس دولتی را بست، به جای تقویم خورشیدی، تقویم قمری را رایج کرد، حجاب اسلامی‌ را برای زنان افغانستان اجباری اعلام کرد، مالیات را لغو کرد و خواستار اعمال قوانین شریعت شد(جعفری:1395،71).

در روز دوم که حبیب الله کلکانی به قدرت رسید، اعلامیه ای را انتشار داد و در آن از یک عده اتهامات چندگانه مربوط به تخلفات امان الله خان یادآور شد و چیزی معادل با یک برنامه امیرجدید را معرفی کرد. او وعده داد تا تمام اصلاحات امرای پیشین را که به زعم وی ضد اسلام بودند، ملغی سازد.

دورۀ استبداد و اختناق نادرشاهی و پوشش زنان

دوره محمد نادرخان در پی سرنگونی حبیب الله کلکانی که فقط کم تر از ده ماه حکمرانی کرد، آغاز گردید. این دوره شروع یک دوره دهشت و وحشت، ویرانی و جنایت‏‌های ‏ناگفتنی علیه مردم افغانستان و به خصوص زنان در این کشور بود.

نادرشاه پس از اعلام پادشاهی مرام نامه خود را در ده ماده منتشر ساخت. در این مرام نامه آنچه مستیقما با زنان جامعه در ارتباط بود فقرۀ اول آن بود؛ که در آن آمده است: « حکومت موجوده موافق با احکام دین مقدس اسلام و مذهب مهذب حنفی امور مملکت را اجرا خواهد کرد. برای این که شریعت غرای محمدی در امور مملکتی قایم و دایم باشد، ریاست شورای ملی وزارت علیه مسئول می‏باشد، شعبه احتساب از امور لازمی‌این حکومت است و به یک صورت منظم این شعبه دایر خواهد شد.

دهۀ قانون اساسی

پس ازآنکه نادرشاه درمحفل توزیع جوایز به شاگردان مکتب توسط جوان 16 ساله‏ی به نام عبدالخالق یک تن از شاگردان ممتاز مکتب نجات و از داعیه داران خانواده چرخی به قتل رسید، محمد ظاهرپسرنادرشاه که 19 سال عمرداشت توسط برادران نادرشاه در 17 عقرب سال 1312 ه- ش/ 8 نوامبر 1933 م درعصر همان روز، پادشاه اعلام شد. اما اقتدار واقعی سلطنت به دو تن از عمو ‌هایش محمد هاشم خان صدراعظم وشاه محمود خان وزیرحرب آن زمان منتقل شد.

فعالیت‏‌های ‏زنان تا دورۀ ظاهرشاه ( 1932-1973م) ( 1312 1352 ش ) بسیار محدود و محدود به مدارس ابتدایی و مکتب خانه‏ها ‏شده بود. پس از جنگ جهانی دوم، سیاست جهانی برگسترش دموکراسی قرار گرفت. دکترین کندی مبنی بر گسترش دمکراسی و افزایش میزان آگاهی‏ها ‏و توسعه سیاسی در کشور‌های جهان سوم از عوامل تاثیر گذار بر مسایل کشور‌های جهان سومی‌بود. افغانستان هم تحت تاثیرنظام بین الملل به ایجاد دمکراسی و گسترش توسعه سیاسی و اجتماعی و ایجاد رفاه برای مردم تن داد. حکومت افغانستان مجبور بود زیرا سراسر جهان را، جنبش‏‌های ‏آزادی بخش فرا گرفته بود و نظام پادشاهی محبوبیت خود را روز به روز از دست می داد(موسوی:1393،91).

در دوره ظاهرشاه وضعیت زنان نسبت به دوره نادرخان بهترشد. به خصوص در بخش معارف کار‌های نسبتن خوبی انجام شد. علاوه بر از سرگیری فعالیت مکاتب دوران امانیه، در سال (1320 ش) لیسه دخترانه زرغونه در شهر کابل تاسیس گردید و در سال ( 1326 ش) اولین فارغ تحصیلان مستورات با شهادت نامه بکلوریا به حیث معلم جذب مکاتب دخترانه شدند. در این سال یک مکتب مستوارت در شهر هرات تاسیس شد. در سال 1332 در کل کشور 12 باب لیسه وجود داشت. از این تعداد، سه لیسه مخصوص دخترانه بود، که عبارت بودند از لیسه نو ملالی با 515 شاگرد، لیسه ملالی قدیم با 1316 شاگرد و لیسه زرغونه با 1867 شاگرد و هم چنین در سال 1337 در کشور پنج باب مدرسه متوسطه و سه باب لیسه دخترانه وجود داشت که در شهر‌های کابل،هرات،مزارشریف، قندهار و میمنه تاسیس شده بودند. در این مکاتب 8143 دختر مشغول به تحصیل بودند. در سال تحصیلی 1341 شمار متعلمین دختر در مقاطع مختلف تحصیلی 111841 بودند. این تعداد در سال تحصیلی 1343 به 347801 ارتقا یافت. ضمنن تعداد مکاتب ابتدایی نسوان در شهر کابل به 20 باب رسید. تعداد معلمین مکاتب ابتدایی نسوان در سال 1333 به 7977 نفر می‏رسید که این تعداد در سال 1334، به 9036 نفر افزایش یافت( کامگار،1387 : 66- 69، حکمت، 1390: ص 59 ). در سال 1347 برابر آمار،540000 متعلم در مکاتب سراسر کشور مشغول تحصیل بودند، که از این تعداد 13000 متعلم در مکاتب متوسطه و لیسه بوده، و شمار شاگردان دختر در مکاتب متوسطه و لیسه نسبت به پسران یک پنجم بوده است(محسنی حکمت  ۱۳۸۹: ۵۷ به نقل از احمدبخش اخلاصی: ۱۳۸۹: ۴۴۷).  

حضور زنان در رادیو کابل

وضعیت روبه بهبود زنان ادامه داشت تا آنکه در ماه حمل سال 1320 خورشیدی رادیو کابل در پل باغ عمومی ‌شهر کابل توسط سردار محمد نعیم خان وزیر معارف و معاون صدارت آن زمان افتتاح شد. گرچه رادیو برای بار اول در زمان شاه امان الله خان به پخش برنامه آغاز کرد، اما پس از وقفه طولانی،نشرات رادیو در زمان صدارت شاه محمود، دوباره آغاز گردید.

اولین آهنگ اولین خواننده زن،خانم پروین،( گلفروش ) نام داشت که در فضای تعصب آلود آن روز افغانستان از رادیو افغانستان پخش شد. زمزه آهنگی به صدای یک زن در آن زمان کمتر از یک انقلاب نبود (طنین:1390، 120 ).

با پخش صدای خانم پروین ازامواج رادیو گامی‌برای مشارکت زنان درهنرموسیقی نیزبرداشته می‏شود و زنان زیادی پا به عرصه موسیقی و آواز میگذارند. پروین، آزاده، افسانه، زرغونه، این زنان قبل از نهضت روی لوچی توسط چادری به آوازخوانی در رادیو کابل می‏پرداختند. بعد زنان دیگر مانند رخشانه، استاد مهوش، هنگامه، فرشته سما، پرستو، پلوشه، وجیهه رستگار، سلما جهانی، سهیلا زلاند، سارا زلاند، ژیلا، نغمه، سیما ترانه، پریسا مرسل، لاله، عزیزه، شهلا، قمرگل، گلشن، رشیده ژاله، ملینا، بخت زمینه، زلیخا، زینب هروی، زرین، بنفشه مجاز، ثریا مژگان، سپوژمی، رعنا، ستاره هروی، فتانه، فرح، فرشته، گلالی، ماری مهتاب، مریم، مرجان، مینا، ماه پیکر، ناهید، نادیه، نرگس، وژمه، هما و غیره. . . . وارد دنیای موسیقی شدند و به آوازخوانی پرداختند.

 دوره جمهوریت 1973 - 1975))

 

سلطنت چهل ساله ای محمد ظاهرشاه توسط محمد داوود خان پسرکاکای وی در 17 جولای سال 1973 مطابق 26 سرطان سال 1352 خورشیدی به پایان رسید. سردارمحمد داوود خان در یک کودتای نظامی‌و بدون خونریزی که از شامگاه روز قبل آغاز گردیده بود، به سلطنت دو صد ساله نقطه پایان گذاشت. بامداد روز بود که رادیو کابل برنامه‏‌های ‏عادی اش را قطع کرده و به جای آن مارش‌های نظامی‌را پخش می‏کرد، مردم را به شنیدن بیانی بیانیه محمد داوود دعوت کرد: «هموطنان عزیز! باید به اطلاع شما برسانم که دیگر این نظام از بین رفت و نظام جدیدی که عبارت از نظام جمهوریت است و با روحیه حقیقی اسلام موافق است،جایگزین آن گردید( طنین، 1390: 169).

دراین دوره بود که توجه دولت به قشر زنان بیشتر از پیش شد، اگرچه داوود خان تغییراتی را دردوره صدارت خویش آغاز کرده بود، مانند رفع حجاب و آماده ساختن زمینه تحصیل برای زنان، اما دردوره جمهوریت نیز این روند را جدی تر از قبل پی می‏گیرد. زنان فعال در این دوره توانستند، که فعالیت‏‌های ‏تشکیلاتی خود را گسترش دهند. اگر قبلن کار‌های تشکیلاتی مشترک با مردان را در قالب گروه‏‌های ‏چپی طرفدار مسکو تجربه کرده بودند. در این دوره علاوه بر سازمان دمکراتیک زنان افغانستان، که پیرو خط مسکو و در واقع شاخه از حزب خلق بود، در سال 1356 ش سازمان سیاسی دیگری از سوی زنان، که ظاهرن مستقل از دیگر احزاب فعالیت می‏کرد، به نام جمعیت انقلابی زنان افغانستان،معروف به راوا، و متاثر از چپی‏‌های ‏پیرو خط پکن فعالیت خود را به صورت علنی اعلام کرد. . این حرکت تشکیلاتی و منسجم برای تعدادی زیادی از چپی‏‌های ‏سیویالست،جذاب می‏نمود و توانست طرفداران زیادی را جذب نماید. البته در این دوره زنان نتوانستند،مدیریت‏‌های ‏کلان حکومتی را تصاحب کنند. لذا در این دوره هیچ وزیر زن در کابینه داوود خان وجود ندارد( حکمت، 1390: 63).

حزب دموکراتیک خلق و جنبش روشنفکری زنان

هفتم ثور 1357 کودتای احزاب چپی به پیروزی رسید و قتل داوود خان به نظام جمهوریت نقطه پایان گذاشت. در نتیجه کودتای کمونستی در افغانستان به کمک اتحاد جماهیر شوروی، دولتی کمونستی را روی کار آورد. در نخستین روزهای حکومت حزب دموکراتیک خلق، تره‏کی در بیانیهای گفت: «فرزندان تاریخ دوباره جهان را می‏سازند» (هی‏من، ۱۳۶۵: ۱۳۴). و سپس به صدور فرمان‌های شماره ۶، ۷ و ۸ خود پرداخت که مربوط به زندگی روزمرۀ مردم و حیات اجتماعی شان میشد. در این دوره زنان شهرنشین، به خصوص شهر کابل طی دهۀ 60 خورشیدی توانستند به صورت قابل ملاحظهای در تعلیم و تربیت و دیگر بخش‌های خدماتی اشتغال یابند که مطابق آمار ۷۰ درصد از معلمان و ۵۰ درصد مامورین دولت و ۴۰ درصد از پزشکان را زنان تشکیل می‌دادند ((نوید، ۱۳۸۸: ۱۵۰).

دولت به حمایت شوروی وقت در نخستین روز‌های قدرت خود، وقتی خط مشی رژیم را از طریق مطبوعات اعلام نمود، در ماده 12 آن آمده است: برابری حقوق زن ومرد در تمام ساحات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و مدنی( کاظم، 2005: 346 345).

در مادۀ اول فرمان شماره هفت آمده بود: هیچ شخص نمی‌تواند که دختری را دربدل پول نقد یا جنس به نامزدی یا نکاح کسی بدهد. همچنین در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک، مشارکت سیاسی زنان در تاریخ افغانستان بی‌سابقه بود؛ چنان‌که بعد از انقلاب ثور بیش از صدهزار زن در سازمان‌های زنان به فعالیت‌های سیاسی مشغول بودند (وریح ستانیزی، ۱۳۸۰: ۱۷۱). در این دوره نقش زنان در فعالیت‏‌های ‏سیاسی چشمگیرتر شد و زنان به احزاب سیاسی رو آوردند.

دولت اسلامی ‌مجاهدین و نقش زنان

 

حکومت رژیم کمونستی به رهبری داکتر نجیب الله سقوط کرد و در هشتم ماه ثورسال 1371 خورشیدی گروه‏‌های ‏مجاهدین از هرسو وارد کابل شدند. صدای شلیک گلوله‏‌های ‏هوایی پیام پیروزی مجاهدین را نوید می‏داد.

پیروزی مجاهدین، در آخرین روز‌های اپریل ( آوریل ) 1992، به جنگ چهارده ساله افغانستان پایان نداد. از فردای ایجاد حکومت اسلامی، گروه‏‌های ‏رقیب مقاومت، مبارزه جدیدی را آغاز کردند که هدف آن کسب قدرت بود. در ایامی‌که مجاهدین سعی داشتند تا موقعیت خود را در کابل و ولایات تحکیم بخشند، کابل برای ماه‌های طولانی آماج حملات راکتی مخالفان دولت و شلیک متقابل گروه‌های رقیب بود( طنین: 1390، 399).

در حکومت مجاهدین تمام فعالیت‏‌های ‏اجتماعی زنان محدود شد. زنانی که دراین رژیم فعالیت داشتند می‏گویند جنگ‏‌های ‏داخلی و اختلافات میان گروه‏‌های ‏مجاهدین سبب شد که آنان نتوانند در اجتماع نقش فعال داشته باشند.

امارت اسلامی‌طالبان و جایگاه زنان

با به میان آمدن رژیم طالبی حقوق زنان بیشترازهروقت دیگر پامال شد. طالبان ازهمان آغاز ورود به کابل درسال 1375 خورشیدی شروع به صدور فرامین سخت گیرانه یی به زنان دستورداده شد تا درخانه بمانند. تحصیل، آموزش، اشتغال، مراجعه به کلینیک‏‌های ‏صحی،استفاده ازحمام‏‌های ‏عمومی، پوشیدن بوت پاشنه بلند و لباس‏‌های ‏غربی وحتا رفتن به زیارتگاه‏ها ‏برا ی زنان ممنوع اعلام گردید.

طالبان و سیاست‏‌های ‏زن ستیز آنان، باعث زیرزمینی شدن فعالیت زنان در افغانستان شد. تنها دوره ای که وضعیت زنان به شدت اسف بار است، دوره طالبان بوده است. طالبان در کوچه و بازار و سرک به زنان حمله کرده و با شلاق به ضرب و شتم زنان می‏پرداختند و به آنان اجازه خروج از منزل را نمی‌دادند. زنان در صورت می‏توانستند که از خانه بیرون شوند که محارم مرد را با خود به همراه می داشتند.

 از سیاست‏‌های ‏اصلی طالبان در افغانستان، ممانعت زنان از تحصیل، آن هم با توجیهات دینی، بود. ( اخلاصی: 138،9460)

 

جمهوری اسلامی‌افغانستان و نقش زنان

 

پس از سقوط برج‏‌های ‏سازمان تجارت جهانی در نیویارک ایالات متحده امریکا اعلام جنگ علیه تروریزم و افغانستان نمود. اعلام جنگ ایالات متحده امریکا علیه تروریزم مقدمات سقوط رژیم طالبان را در افغانستان فراهم کرد. پس از حمله نظامی‌به وسیله نیرو‌های ایتلاف بین المللی ضد تروریزم به رهبری امریکا، حکومت طالبان درپنجم ماه عقرب سال 1380 خورشیدی با سقوط مواجه شد.

نشست بن

پس از شکست طالبان توسط نیرو‌های آمریکا و ناتو با همکاری نیرو‌های اتحاد شمال، شالوده افغانستان نوین در کنفرانس بن که در تاریخ 21 نوامبر آغاز شد و تا 5 دسامبر 2001 ادامه یافت، پی ریزی شد. در این اجلاس تاریخی که در فضای کاملا جدید و با رویکرد کاملا متفاوت با گذشته ها، برگزار می‏شد، شش محور امنیت، زنان، آموزش و پرورش، حقوق بشر، قانون اساسی و اقتصاد در بازسازی افغانستان مطرح شد که مسله امنیت و زنان از اهمیت ویژه برخوردار بود. این کنفرانس خواستار حضور زنان در دولت آینده شد و بر موضوعاتی مانند: «توسعه و زن»، «امنیت و مسکن زنان»، «تاسیس نهادها و انجمن‏‌های ‏ویژه زنان»، تاکید داشت( دهقان: 1386، 205).

در کنفرانس بن از میان 24 نفر نماینده گان رسمی‌چهار جناح شرکت کننده، تنها دو تن از زنان آمنه افضلی به عنوان نماینده که قبلن از طرف جناح جمعیت اسلامی‌در کنفرانس‏ها ‏شرکت می‏کرد، ولی در این کنفرانس به عنوان نماینده رسمی‌جبهه متحد شمال حضور یافته بود و سیما ولی، که از فعالان حقوق زن افغان در امریکا بود و به عنوان رییس موسسه ( زنان مهاجر در راه انکشاف ) فعالیت داشت از طرف گروه روم معرفی شده بود( محرابی: 1389،324 ).

در میان 37 نفر اعضای غیر رسمی‌کنفرانس، سه زن مشارکت داشتند یکی رنا یوسف منصوری (دختر داکتر محمد یوسف، صدر اعظم سابق افغانستان) از اعضای هیات روم، فاطمه گیلانی( دختر سید احمد گیلانی) از اعضای هیات «مجمع صلح» و صدیقه بلخی (دختر شهید سید اسماعیل بلخی) از فعالان امورزنان مقیم مشهد از اعضای گروه « قبرس» در اجلاس بن حضور داشتند. بنابراین، از میان 61 نفر اعضای رسمی‌و غیر رسمی‌در اجلاس بن، درکل پنج زن نیز شریک بودند( دوپری: 1377،506).

 بازگشایی مکاتب دخترانه

بازگشایی دروازه‏‌های ‏مکاتب به روی متعلمین دختر، شور و اشتیاق را در قلب دختران به وجود آورد که این شور و اشتیاق دختران در تاریخ افغانستان بی سابقه بود.

دولت و قانون نیز از تحصیل و آموزش دختران و زنان حمایت نمود. در ماده 43 قانون اساسی هم آمده است: (( تعلیم حق تمام اتباع افغانستان است که تا درجه لسانس در موسسات تعلیمی‌دولتی به صورت رایگان از طرف دولت تامین گردد. . . ))

به اساس گزارش مقایسه‌ای وزارت معارف و انکشاف بشری افغانستان از وضعیت معارف و تعداد محصلین و متعلمین، مکاتب و معیار جنسیتی و غیره از سال 1380 الی 1388 نشان میدهد که در سال 1380 و آخرین روز‏‌های ‏پایانی حکومت طالبان، حدود نهصد هزار شاگرد پسر توسط 20700 معلم از طبقه ذکور در 3400 مکتب تعلیمات عمومی‌مشغول تحصیل بودند ولی برای قشر اناث امکان تحصیل وجود نداشت.

آماری که از سوی وزارت معارف در دست مان قرار گرفت نشان میدهد از سال 2001 الی سال 2012 به تعداد 8,132,286 دانش آموز مشغول آموزش بودند که به تعداد 3,133,961 دانش آموزان را دختران تشکیل میدادند و به تعداد 191,754 آموزگار وجود دارد که از این میان 58,471 آنان را آموزگاران زن تشکیل میدهند.

 ورود دختران به دانشگاه ها

براساس گزارش‏‌های ‏سالنامه احصاییوی اداره مرکزی احصاییه، در سال 1388 تعداد دانشگاه‏ها ‏در کشور 22 و تعداد دانشکده‏ها ‏به 121 و تعداد موسسات علوم صحی، تخنیکی و حرفه ایی 32 باب بوده که مجموع محصلان مشغول به تحصیل در این مراکز 75760 تن بوده که 14407 تن آنها را دختران تشکیل میدادند. تعداد دختران در سال 1388 در مقایسه با سال 1387، 22. 4% افزایش یافته است. در سال 1388 تعداد اساتید تحصیلات عالی به 3746 تن می‏رسیدند که 643 تن آنها را اساتید زن تشکیل میدهند( سالنامه احصاییوی 1388 ) ص 115. اما در سال‏‌های ‏اخیر تعداد دانشگاه‏‌های ‏خصوصی نسبت به سال‏‌های ‏قبل رو به افزایش بوده و تعداد محصلان هم بیشتر از قبل رو به افزایش است( جعفری:1395،174- 175 ).

تاسیس وزارت زنان

در سال 1380، وزارت امور زنان بر اساس توافقات کنفرانس بن، در ادارت موقت افغانستان ایجاد گردید و در قوس ( 1380 ش ) به عنوان یکی وزارت خانه در دولت موقت معرفی شد. وزارت امور زنان به عنوان یک نهاد حامی‌و مدافع از حقوق زنان و بستری مناسبی برای حضور سیاسی و اجتماعی زنان فراهم شد. این نخستین وزارت خانه مختص به زنان بود که تحت فشار سازمان ملل و جامعه بین المللی در افغانستان به وجود آمد.

فعالیت‏‌های ‏وزارت زنان

از مهم ترین اقدامات وزارت امور زنان تهیه و تصویب برنامه کاری ملی ده ساله برای زنان افغانستان در سال 1387 است که با حضور ده‏ها ‏تن از زنان برجسته از سراسر کشور صورت گرفت. در این برنامه استراتیژیک، برنامه‏‌های ‏ده ساله جهت هماهنگ سازی، سیاست گذاری‏‌های ‏دولتی، تمویل کنندگان خارجی و نهاد‌های فعال در بحث حقوق زنان در راستای بهبود بخشیدن وضعیت زنان پیش بینی شده است. برنامه ده ساله برای زنان افغانستان در ادامه توافق نامه تاریخی بن، توافق نامه سال 2006 لندن، استراتیژی انکشاف ملی افغانستان 2008 پاریس و غیره، که میان دولت افغانستان و مجامع جهانی مورد توافق قرار گرفته، تهیه شده است. این برنامه که بیش از هرچیز دیگری بر تساوی زن و مرد در حقوق و تکالیف تاکید دارد و مجامع جهانی و دولت نیز در موافقت نامه‏‌های ‏خود به رعایت آن متعهد شده اند، دارای یک مقدمه و گزارش از وضعیت زنان در افغانستان و سه رکن اساسی می‏باشد که عبارت اند از 1 - امنیت 2- دولت داری، حاکمیت قانون و حقوق بشر3- انکشاف اقتصادی و اجتماعی.

دومین اقدام بسیار مهم و تعیین کننده این وزارت تهیه و توشیح قانون منع خشونت علیه زنان با همکاری نهاد‌های دولتی و مدنی است که در سال 1388 بدون اینکه برای تصویب به پارلمان فرستاده شود، توسط حامد کرزی رییس دولت، توشیح شد.

قانون منع خشونت علیه زنان در پی احکام مواد بیست و چهارم و پنجاه و چهار قانون اساسی وضع گردیده است، نیز یکی از دستاوردهای وزارت امور زنان می باشد. تصویب این قانون مکلفیتی بوده که دولت در زمینه‏ی حمایت از حقوق زنان و حفظ کرامت انسانی آن هاانجام داده است. قانون منع خشونت علیه زنان در سال 1388 در چهار فصل و 44 ماده در جریده‏ی رسمی‌شماره 989 منتشر شده است. در این قانون، خشونت علیه زن تعریف شده، مصادیق خشونت بیان شده و برای هر کدام مجازات تعیین گردیده است. درماده 43 این قانون تصریح شده است که هرگاه میان این قانون و سایر قوانین تعارض به وجود آید این قانون بر سایر قوانین حاکم و ارجح می‏باشد.

تاسیس کمیسیون حقوق بشر در افغانستان

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان به تاریخ 16 جوزا سال 1381 بر اساس توافقنامه بن و فرمان رییس جمهور افغانستان تشکیل گردید و سپس در سال 1382 با تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی‌افغانستان در ماده 58 به منظور نظارت بر رعایت حقوق بشر در افغانستان و بهبود و حمایت از آن، تسجیل و مبنای قانونی یافت. قانون تشکیل، وظایف و صلاحیت‏‌های ‏کمیسیون در سال 1384 در 4 فصل و 35 ماده توسط رییس جمهور افغانستان تصویب گردید.

 فعالیت‏‌های ‏کمیسیون مستقل حقوق بشر برای زنان افغانستان

پس از تاسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر در افغانستان، هیات رهبری کمیسیون که متشکل از نه عضو می‏باشد، هم چنین رییس آن به مدت پنج سال از سویی رییس جمهور تعیین می‏شود و در انتخاب اعضا رییس جمهور موظف است که مسایل قومی، مذهبی، زبانی و غیره را لحاظ نماید تا جامعیت داشته باشد.

کمیسیون تا سال 1390 هشت دفتر ساحوی ( دفتر ساحوی کمیسیون در ولایات هرات، قندهار، بامیان، پکتیا، ننگرهار، قندوز، کابل و بلخ و دفاتر ولایتی کمیسیون در ولایات غور، دایکندی، هلمند، ارزگان، فاریاب و بدخشان فعال می‏باشند. ) (http://www. aihrc. org. af/dari). شش دفتر ولایتی و در حدود 600 نفر کارمند داشته.

از اساسی ترین اهداف اندراج کمیسیون مستقل حقوق بشر در قانون اساسی افغانستان، دفاع از حقوق بشر، به خصوص حقوق زنان، براساس معیار‌های سازمان ملل و کنوانسیون‏ها ‏و میثاق‏‌های ‏بین المللی است که سازمان ملل به اجرایی کردن آنها در کل جهان متعهد شده است. مهم ترین کارکرد بخش «حقوق زنان » کمیسیون مستقل حقوق بشر، ثبت و پی گیری شکایاتی است که از سوی زنان بزه دیده یا آزادی طلب صورت می‏گیرد. (ماهنامه حقوق بشر،7-4 ).

کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان

کنوانسیون رفع کلیه ای اشکال تبعیض علیه زنان، یک معاهده بین المللی است که در 18 دسامبر 1979 از سوی مجمع عمومی‌سازمان ملل متحد تصویب شد و در 3 سپتامبر 1981 به اجرا درآمد. افغانستان در سال 1980 م این کنوانسیون را امضا و در ماه مارچ 2003 م رسما به آن ملحق شده است.

زنان در کابینه و پست‏‌های ‏سیاسی

کابینه دور اول ریاست جمهوری در دوره حامد کرزی دارای 25 وزیر بوده که تنها یم تن آن ( 4 درصد) آن زن می‏باشد. این امر یک عقب گرایی نسبت به کابینه اداره ای که توسط لویه جرگه انتخاب شد، که دارای سه تن(11 درصد) وزیر زن بود می‏باشد. در سال 2007 م افغانستان دارای 17 سفیر در خارج از کشور بود که از آن جمله 15 تن ( 88 درصد) آنان را مردان و 2 تن ( 11 در صد) را زنان تشکیل می‏دهد.

مهم ترین دستاورد در رابطه با موقعیت زنان در جامعه افغان، قانون اساسی جدید است، که به تاریخ 4 جنوری سال 2004 به تصویب رسید و مطابق باآن« هرگونه تبعیض و امتیاز در میان شهروندان افغانستان ممنوع شده است و شهروندان افغانستان، اعم از زن و مرد، دارای حقوق و وظایف مساوی در برابر قانون می‏باشند( رضایی:1389، 184).

جنبش روشنفکری زنان در حکومت وحدت ملی

جنبش روشنفکری زنان در افغانستان هرچند در گذشته‏‌های ‏دورتر ریشه دارد، اما با توجه به بافت و ساختار اجتماعی و سیاسی، شکل خاصی به خود گرفته است. شاید بتوان تلاش‌‌های امان‌الله خان و ملکه ثریا در سال‌های 1919 تا 1929 میلادی را اولین گام‌ها برای بهبود وضعیت زنان پس از استقلال افغانستان دانست. در دوران شاه امان الله خان افغانستان استقلال سياسی خود را به دست آورده و در زمره‏ی كشور‏‌های ‏آزاد جهان, قرار گرفته و دوره جديدی در تاريخ كشور آغاز گرديد. دروازه‏‌های ‏كشور به روی افكار و انديشه‏‌های ‏آزاديخواهانه باز گرديد.

از آن جایی که در تاریخ افغانستان، مردان با نقش اجتماعی زنان و پوشش آنان بیشتر از هر موضوع دیگری مساله داشته‌اند، یکی از مسایل خیلی جدی مورد تضاد در صد سال اخیر تاریخ افغانستان، نظریه‌پردازی در همین راستا بوده و حجاب و پوشش اسلامی‌بیشتر از این‌که یک حکم دینی باشد به ابزار سیاسی سیاست‌مداران و بازدهی قدرت مردانه و حس مالکیت مبدل شده است. اما دشواری بزرگتر در تمام این دوره‌ها نقش منفعلانه زنان در کنش و واکنش به کارکرد‌‌های سیاست‌مداران و زورمداران و ناتوانی در طرح بسیج یک جنبش همه‌گستر است.

نتیجه‎گیری

 

در این تحقیق استدلال شده که تاریخچۀ جنبش زنان در افغانستان به سه دورۀ تاریخی تقسیم میشود: «دورۀ اول از استقلال تا جمهوری، دورۀ دوم از جمهوری تا کودتای ثور، دورۀ حاکمیت چپ، دورۀ مجاهدین و طالبان و دورۀ سوم که پس از طالبان تا اکنون جریان دارد،»

در دورۀ اول با اعلام استقلال افغانستان در 1919، راه برای شکل‌گیری جنبش زنان در این کشور هموار شد. شاه امان‌الله با اعلام کشف حجاب و زمینه‌سازی برای فعالیت فرهنگ و آموزش برای زنان، مسیر جنبش زنان در عرصۀ روشنفکری را تعیین کرد. همسر او، ملکه ثریا، از حامیان اصلی نهضت زنان بود. در واقع، سهم زنان در جنبش روشنفکری افغانستان از همین دوره مشخص شد. زنان در فعالیت‌‌های روزنامه‌نگاری، فعالیت‌‌های مدنی، فعالیت‌‌های آموزشی و سایر عرصه‌‌های اجتماعی به صورت قابل توجهی راه یافتند.

ولی با سرنگونی حکومت امانی و بر روی کار آمدن امیر حبیب‌الله کلکانی، تمام اصلاحات امانی در راستای بهبود وضعیت زنان برعکس شد. کلکانی نه تنها کشف حجاب را ممنوع کرد، بلکه هرنوع فعالیت زنان در بیرون از خانه را غیرقانونی اعلام کرد. در دورۀ سلطنت محمدنادرشاه هم به دلیل تبلیغات گسترد‌های که علیه حمایت امان‌الله از حقوق زنان صورت گرفته بود، فعالیت چندانی برای توسعه جایگاه زنان در جامعه صورت نگرفت. در دورۀ صدارت دو برادر محمدنادر، محمدهاشم و شاه‌محمود، در زمان سلطنت محمدظاهر شاه از 1312 تا 1332 نیز وضعیت زنان به‌همین منوال ادامه یافت. اگرچه مؤسسۀ «انجمن زنان» در 1946 تأسیس شد، ولی به‌طور کلی، این دورۀ زنان نسبتاً تاریک شمرده می‌شد.

اما در دورۀ صدارت محمدداوود، از 1332 تا 1342، گشایش نسبی به‌میان آمد. داوود کشف حجاب را مجدداً اعلام کرد.

در دورۀ دوم، حکومت حزب دموکراتیک خلق در افغانستان، بیشتر با شتاب‌زده‌گی ایدیولوژیک و نسخه‌برداری ناشیانه از اتحاد جماهیر شوروی که هیچ‌‌گونه مشابهت و هم‌سانی با افغانستان نداشت، به جنبه‌‌های روبنایی زنده‌گی زنان توجه کرد. در این دوره برابری حقوق زنان و مردان از لحاظ قانونی در «اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان» در بسیاری از قوانین و مقررات در تمام کشور و در تمام زمینه‌‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مدنی اعلام گردید. بعد از مشخص‌شدن اعضای کابینه، آناهیتا راتب‌زاد که از فعال‌ترین زنان چپ‌گرا در این دوره بود و از موسسان حزب دموکراتیک خلق نیز به حساب می‌آمد و سازمان دموکراتیک زنان را نیز رهبری می‌کرد، به‌عنوان وزیر کار و امور اجتماعی و جهان‌گردی منصوب شد.

دو‌رۀ سوم و هنگامی‌که مجاهدین در اوایل دهۀ 1990 کنترول کشور را به‌دست گرفتند، نقش زنان را، که در حوزۀ اجتماعی و اقتصادی فعال بودند، دگرگون ساختند. موضوع مهم دیگر، در جریان جنگ‌‌های داخلی افغانستان 1992- 1998 میلادی تغییر نگاه جنگجویان به زنان است. قبل بر آن نگاه حاکم به زن، نگاه ناموسی و مالک بر مال بود که در چارچوب خانه باید ازش مراقبت می‌شد. حتی در حین منازعات و جنگ‌ها، زن را در مکان امنی نگه‌می‌داشتند تا آسیبی به او نرسد، ولی در این دوره، هزاران زن با ابژه‌نگری سیاسی و جنسی گروه‌‌های متخاصم مورد تجاوز و خشونت جنسی قرار گرفتند - با این‌که در سیاست‌‌های قبلی نیز رفتار‌های این چنینی وجود داشتند، اما صبغۀ خیلی عمومی‌نداشتند؛ به‌گونۀ مثال برده‌‌گیری از زنان هزاره در دورۀ امیر عبدالرحمن و معدودزنانی از شمال کشور در دورۀ محمدنادر و سوءاستفاده جنسی از آنان به نام‌‌های کنیز و صیغه گرفته می‌شدند.

اما جنگ‌‌های داخلی در دورۀ حکومت مجاهدین و حاکمیت گروه طالبان پدیده‌‌هایی بودند که در زنده‌گی زنان و نسل جدید زنان تغییر‌های اساسی ایجاد کند. نگاهی دوباره به خود، زن‌بودن، جنس دوم بودن، وظیفه زنانه و نگرش جامعه مردانه به خود را در بین زنان به وجود بیاورد. بسیاری از زنان قربانی جنگی مردانه شدند که نه با عقاید اسلامی‌همراهی می‌کرد و نه با ارزش‌‌های وطن‌پرستانه هم‌خوانی داشت. جنگ قدرت که زنان و کودکان را از زنده‌گی در فضایی مسالمت‌آمیز محروم کرده بود. طالبان تجرب‌های تلخ‌تر را بر زنان تحمیل کردند. تجرب‌های که زنان در دورۀ امیر حبیب‌الله کلکانی هم به چنین شدت تحمل نکرده بودند.

در دورۀ طالبان با آن‌که زنان از صحنۀ زنده‌گی حدف شدند ولی شاهد ظهور بیداری از نوع تاز‌های در بین زنان هستیم. این بیداری را ناهید باقی و نادیا انجمن به‌خو‌بی توضیح می‌دهند. نادیا انجمن خود قربانی این بیداری و زن‌‌بودن شد و جان خود را در این راه از دست داد. ناهید باقی روایتگر این جنبش است؛ جنبشی که نه تنها به تعلیم و تربیت علاقه‌مند است، به خواندن نیز عشق می‌ورزد، شعر می‌گوید و با تمام توانایی خود به همه شیوه‌‌هایی که می‌داند، مقاومت می‌کند. اگر طالبان او را از درس و مدرسه منع می‌کنند، نادیا خود را دختر افغان می‌خواند و از رنج زمانه شکایت می‌کند. از قهر مردانه و جنس دوم بودن فریاد بر می‌آورد. ناهید باقی یکی از اعضای گروه «سوزن طلایی» است که در پوشش آموختن کار‌های زنان‌های مثل خیاطی و سوزن‌دوزی، به کتاب‌خوانی می‌پردازد.

 

با سقوط طالبان، زنان دوباره در صحنه اجتماعی ظاهر شدند و درکنار کسانی ایستاد شدند که برای برابری و مردم‌سالاری مبارزه می‌کردند. نسل جدید زنان بعد از طالبان، نگاهی دوباره به سنت‌ها، آداب، رسوم و ارزش‌‌هایی داشت که آنان را به بند کشیده بود و از رشد ایشان در جامعه جلوگیری می‌کرد، او را و مسایل مربوط به او را به حاشیه می‌راند. جنبش مدنی الگوی جدید زنان برای مقاومت با جنگ‌سالاری، مردسالاری، فساد و نابرابری اجتماعی است.

ایجاد وزارت امور زنان و کمیسیون مستقل حقوق بشر در 2001 میلادی، حضور زنان در کابینه، پارلمان و شورا‌های ولایتی، پلان کاری ملی زنان افغانستان، استراتیژی انکشاف ملی افغانستان، پروتوکل محو ازدواج اجباری و ازدواج اطفال (24 نوامبر 2005 میلادی)، کمیسیون محوخشونت علیه زنان (9 جولای 2003 میلادی)، الحاق و تصویب کنوانسیون محو کلیه تبعیضات علیه زنان (5 مارچ 2003 میلادی) باز هم حرکت‌‌هایی از بالا به پایین هستند. این حرکت‌ها را نمی‌توان جنبش زنان نامید. برای پیدایی چنین جنبشی بیشتر از هر کار دیگری به تولید فکر، آگاهی شعوری و بلند بردن ظرفیت‌‌های فکری و کاری زنان نیاز است. هر حرکت قوی اجتماعی ریشه در اندیشه، برخاستگاه فلسفی و ساختار‌‌های متناسب اجتماعی دارد. بیشتر تشکل‌‌های زنانه سال‌‌های پسین، همسان با بعضی از نهاد‌های غیردولتی، محصول جامعه پس از جنگ و فرآورده استعمار نوین در افغانستان هستند. چنین نهاد‌هایی، فارغ از کنشگری اجتماعی هدفمند، برنامه‌‌های کوتاه‌مدتی را برای زنان اجرا می‌کنند که نه‌تنها در سازگاری با استراتیژی انکشاف ملی افغانستان قرار ندارند، بل به‌حاکمیت و اقتدار دولتی نیز صدمه می‌زنند و به شکل‌گیری جنبش اجتماعی زنان نیز یاری نمی‌رسانند. این تشکل‌ها بیشتر در سطح حرکت می‌کنند، بدون این که فشار و مایه‌‌های اجتماعی لازم را که از متن جامعه بر می‌خیزد، با خود داشته باشند. نابخردانه است اگر از کارکرد‌های نهاد‌های مدافع حقوق زنان و نهاد‌های غیردولتی در سال‌‌های اخیر انکار کرد و یا هم در پی انکار تاثیر هسته‌گذاری‌‌های دولتی بود. تنها می‌خواهم بگویم که در تمام این برنامه‌ها نقش اجتماعی زنان و خرد جمعی در برپایی یک جنبش گسترده زنان در بطن جامعه کمرنگ بوده است. فشار اجتماعی و شاخصه‌‌هایی از حرکت‌‌های جمعی را در جریان این سال اخیر در بعضی حرکت‌‌های چون اعتراض و تظاهرات علیه قانون «احوال شخصیه اهل تشیع»، راه‌اندازی راهپیمایی برای حمایت از عدالت انتقالی و دفاع حقوق قربانیان جنگ، تصویب و توشیح قانون منع خشونت علیه زنان، راه‌اندازی برنامۀ «کمپاین پنجاه فیصد» ‌2009 میلادی، پایه‌گذاری کمیته مشارکت سیاسی برای زنان و شبکه زنان افغان، مرکز تعلیمی‌زنان افغان، ایجاد خانه‌‌های امن، نشست‌‌های جامعه مدنی در ارتباط به حقوق زنان و تحقق و هماهنگی ماده‌‌های قطع‌نامه 1325 ملل متحد، گزارش‌‌های نهاد‌های مدنی و کمیسیون مستقل حقوق بشر و رسانه‌ها در دیده‌بانی از حقوق زنان، نشست‌‌های نمایندگان زن با رییس‌جمهور، نامه‌‌های سرگشاده تشکلات زنان به رییس‌جمهور و یا حرکت‌‌هایی از این‌دست می‌توان دید. کارکرد‌های مشترک میان دولت و نهاد‌‌های مدنی نیز یکی از پایه‌‌های اساسی ایجاد جنبش روشنفکری زنان می‌تواند بود.

بنابرین بعد از تحولات جدید در افغانستان، فرصت‏‌های ‏تاریخی برای بهبود وضعیت زنان در این کشور به وجود آمده، اما این تنها شروع کار است و تا موفقیت راه بسیار طولانی و پر خم و پیچ در پیش است که رسیدن به آن نیاز به آگاهی، عقلانیت، دانش، درایت، آینده‌نگری و پابندی به ارزش‌‌های اخلاقی و اسلامی‌است. اگر در این شرایط حساس که جامعه در حال گذار است، نخبگان، نویسندگان، فعالان حقوق زن، دولت، نهاد‌های مربوط به زن و رسانه‌ها بی‌تفاوت بمانند، می‌توان ادعا نمود که بحث زنان همچون گذشته یک بار دیگر با چالش‌‌های فراگیر در افغانستان رقم خواهد خورد. زنان ناامیدانه از ظهور داعش سخن میگویند و از این نگرانند که داعش رویای خلافت اسلامی‌را در سر میپرواند مانند طالبان که افغانستان را به جهنم بزرگی برای زنان تبدیل کند. چنانکه در کشور‌های سوریه و عراق چنین کرد. اعضای این گروه زنان را به بردگی گرفتند و بسیاری را به فجیعترین وضع به قتل رساندند و یا هم در آتش سوزاندند.

Related articles



ناجنبش: حق‌خواهی زنان افغان پس از سقوط طالبان

Majeed Mowahhed
فصلنامه علمی- پژوهشی رنا
Published online: 10 Apr 2021