Views
0
Downloads
40
Citations
جایگاه قفقاز جنوبی در سیاست خارجی روسیه (دورهی پوتین)
Qasim Azizi , ,Received 17 Apr 2021, Accepted 17 Apr 2021, Published online 17 Apr 2021
insert_link http://research.ru.edu.af/en/editor/article/112/details?type=full&submission_id=607a726be11d8&step_1_id=84
lock_outline Open access
Abstract
قفقاز جنوبی به لحاظ ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی همواره برای قدرتهای بزرگ و به ویژه روسیه از اهمیت خاص برخودار بوده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و تغییرات ژئوپلتیکی در منطقهای قفقاز جنوبی و احیای دوبارۀ روسیه در دورهی پوتین، بر اهمیت این منطقه در سیاست خارجی روسیه بیشتر از گذشته افزوده شده است. با توجه به همسایهگی و اشتراک تاریخی و فرهنگی روسیه با این منطقه از یک سو و حضور قدرتهای رقیب با رویکردهای تکخواهانه و رقابتی در قفقاز جنوبی از سوی دیگر، اهمیت آن را برای روسیه در دورۀ پوتین بیشتر ساخته است. روسیه پس از روی کار آمدن پوتین، منطقۀ قفقاز جنوبی را به عنوان (حیاط خلوت) و عمق استراتژی در سیاست خارجی خود تعریف کرده است. قفقاز جنوبی پس از جنگ سرد برای روسیه در بعد سیاسی-امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در قالب سیاستهای منطقهای یا آسیاگرایی این کشور تعریف شده است و روسیه برای کنار زدنِ قدرتهای جهانی و منطقهای از این منطقه، با رویکردهای تقابل جویانه و با ابزارهای نرم برخورد کرده است. ویژهگیهای ثابت منطقۀ قفقاز جنوبی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با آنکه برای روسیه یک امتیاز سازنده برای احیای دوباره روسیه به عنوانِ قدرت تاثیرگذار جهانی مهم بوده است؛ اما این ویژۀگیها برای قدرتهای بزرگ جهانی مانند امریکا، اروپا و قدرتهای منطقهای مانند ایران، ترکیه و چین نیز جذابیتهای داشته است که روسیه حضور آنان را به مثابهی تهدید و تقابل با منافع خودش تعریف کرده است.بیان مسئله
روسیه پس از یازده سپتامبر با رویکردهای عملگرایانه برای بقای جایگاه سیاسی و اقتصادیاش در ساختارِ نظام بین الملل سیاستهای خود را سازماندهی کرده است. تقویت جایگاه روسیه به عنوانِ هژمون منطقهای یکی از سیاستهای پوتین پس از یازده سپتامبر بوده است که مناطق نزدیک به خود را با نگاههای آسیا گرایی در سیاستهای خارجی کشورش تعریف کرده است. سیاستهای منطقهگرایی یا آسیاگرایی پوتین یکی از تاثیر گذارترین سیاستهای بوده است که جایگاه روسیه را در معادلات و مبادلات اقتصادی و سیاسی برجسته ساخته است. مناطقِ نزدیک با جغرافیای روسیه، برای این کشور از اهمیت زیادی برخوردار است و پوتین نیز همواره مناطق نزدیک با جغرافیای روسیه را زیر عنوان میراثِ گذشتهی شوروی تعریف و توصیف کرده است که قفقاز جنوبی نیز شامل این تعریف میشود.
قفقاز جنوبی به دلایل مختلفی از جمله موقعیت جغرافیایی ویژه آن در زمینه حلقهی ارتباطی میان شمال - جنوب و شرق - غرب و همچنان نوع نگاه قدرتهای منطقهای و قدرتهای فرامنطقهای همواره از اهمیت فوق العادهای برخودار بوده است، به نحوی که حاکمانِ روسیه همیشه از این منطقه به عنوان «حیاط خلوت» سیاسی خود یاد کرده اند. روسها چه در دورههای تزارها و چه در دورهی بلشویکها و بعداز آن در دورهی پوتین توجه خاصی به این منطقه داشته اند، مهمترین نقطۀ اشتراک حکومتهای روسیه در دورههای مختلف در ارتباط با این منطقه، حساسیت نسبت به حضور کشورهای فرامنطقهای و به ویژه کشورهای غربی در منطقۀ مذکور بوده است. اگر چه مصداق کشورهای رقیب در زمانهای مختلف ممکن است متفاوت بوده باشد؛ اما مسئله مهم نوع نگاه روسها نسبت به حضور بازیگران خارجی در قفقاز جنوبی میباشد که به نظر میرسد همواره در طول تاریخ حفظ شده است.
در بابِ چرایی اهمیت این منطقه در سیاست خارجی روسیه دلایل مختلفِ میتواند وجود داشته باشد، زمانی روسیۀ تزاری این منطقه را حلقه ارتباط خود به آبهای گرم میپنداشت و زمانی هم اتحاد شوروی آن را حدِ فاصل متمایز کننده دو پیمان نظامی ناتو و ورشو میخواند و اکنون نیز آن را با نگاههای "آسیا گرایی"، عرصه ی برای رقابت با قدرتهای غربی و منطقهای بر سرمسیرهای انتقال انرژی میپندارند. بنابراین دلایلی از این دسته را بایستی از جمله عوامل تداوم دهندهای الگوی رفتاری سیاست خارجی روسیه در منطقۀای قفقاز جنوبی در نظر گرفت، به طوری که به نظر میرسد تغییرات محیطی داخلی و خارجی در این منطقه هیچ نوع تاثیری بر سیاست خارجی روسیه و نوع نگاه حاکمان روسها نداشته است. به عبارت روشنتر تغییر حکومت از تزار به بلشویک و حتی فروپاشی شوروی به عنوان یک تغییر داخلی در سطح خُرد و با تاثیرات بین المللی در سطح کلان تفاوت در برابر ققفاز جنوبی ایجاد نکرده است.
پس از فروپاشی شوروی نیز روسیه در استراتیژی جدید خود با بهکار گیری اصطلاح " خارج نزدیک" دل مشغولی و نگرانی خود نسبت به جمهوریهای سابق که قفقاز جنوبی نیز جزء از آن میباشد را اعلام کرده است.اما آنچه که موضوع تحقیق حاضر میباشد بررسی جایگاه قفقاز جنوبی پس از روی کار آمدن پوتین یعنی بعد از حملهی یازدۀ سبتامبر است که نقش و جایگاه کشورهای منطقۀ قفقاز جنوبی را در سیاست خارجی روسیه تبیین و توصیف میکند. این موضوع زمانی اهمیت پیدا میکند که روسیه بعداز حملهی یازدهم سپتامبر و روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در رآس هرم قدرت سیاسی روسیه از یکطرف و آمدنِ تغییرات در ساختارِ نظام بین المللی و همکاری روسیه با سایرِ بازیگران منطقهای و جهانی در برابر تروریسم از سوی دیگر؛ انعطافپذیری روسیه را نسبت به افزایش همکاری امریکا با جمهوریهای منطقۀ قفقاز جنوبی موجب گردیده است. از طرف دیگر نزدیکی کشورهای آذربایجان و گرجستان با اعضای ناتو و بلند گرفتن اهمیت ژئوپولیتیک و ژئو اکونومیک این منطقه خود رویکرد دولت روسیه را نسبت به کشورهای قفقاز جنوبی و امریکا متحول ساخت و دولت روسیه این بار قفقاز جنوبی را میدانِ رقابت میان شرق و غرب توصیف و بر تقویت جایگاه سیاسی و امنیتی خود در این منطقه تلاش ورزیده است.
اهمیت و ضرورت تحقیق
روسیه از زمره قدرتهای اثرگذار در معادلات جهانیست و نقش این کشور در تمام ابعاد بزرگ جهانی از سیاست گرفته تا اقتصاد و امنیت چه قبل از فروپاشی اتحاد شوروی و چه بعد از آن در جهان ملموس بوده است. امروزه روسیه به عنوان قدرت نظامی در جهان از اهمیت بلند برخوردار بوده و بررسی سیاست خارجی این کشور در منطقۀ قفقاز جنوبی که یکی از مناطق استراتیژیک برای روسیه خوانده میشود؛ از اهمیت بارزِ برخوردارد است. در عین حال واکاوی پهلویهای پنهان و بازیهای سیاسی روسیه از یک طرف و سیاستهای امنیتی این کشور از طرف دیگر در این منطقه اهمیت تحقیق را ارزشمند و با اهمیت میسازد.
اهداف تحقیق
در مورد سیاست خارجی روسیه در منطقۀ قفقاز جنوبی در افغانستان تا حال تحقیق صورت نگرفته است و این تحقیق میتواند در دو بعد در افغانستان حایز اهمیت باشد.
- کاربرد علمی: با آنکه روسیه یکی از بازیگران اثر گذار در معادلات منطقۀ و جهانیست و شناخت اصول سیاست خارجی این کشور در منطقه و جهان برای سیاست گذاران افغانستان نیز با اهمیت خوانده میشود. این تحقیق به لحاظ تئوری برای سیاست گذاران و تیوریپردازان افغانستان از ارزش زیادی بر خوردار است.
- اهمیت کاربردی: روسیه یکی از بازیگران تاثیرگذار در سیاستهای منطقهای خوانده میشود و سیاستهای این کشور نه تنها در معادلات جهانی بل در معادلات منطقهای به شمول افغانستان اثر گذاریهای خاصاش را داشته است. به لحاظ کاربردی این تحقیق برای بررسی و شناخت مولفههای تاثیر گذار و روشن شدن اهداف سیاسی-امنیتی روسیه در منطقهای قفقاز جنوبی و آسیا برای سیاست گذاران خارجی افغانستان حایز اهمیت میباشد.
پیشینهی تحقیق
با توجه به اهمیت و تاثیر گذاری روسیه به عنوان قدرت بزرگ در بلوک شرق، در راستای سیاستهای خارجی آن پس از روی کار آمدن پوتین تحقیقات بیرونی صورت گرفته است. سیاستهای خارجی روسیه در دوران پوتین در منطقۀ قفقاز جنوبی همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است و محققان به گونههای مختلف، سیاستهای روسیه را در این منطقه مورد مطالعه و ارزیابی قرار داده اند که مهمترین آن قرار ذیل نگاشته شده است:
واعظی محمود در مقالۀ تحت عنوان « نگاه نظامی- امنیتی روسیه در قفقاز» نگاشته شده است که نقش آفرینی روسیه در معادلات امنیتی و سیاسی قفقاز از بالا به پاینی است یعنی روسیه به عنوان قدرت بزرگ منطقهای به گونهی یکجانبه برای تثبیت جایگاهاش تلاش نموده است. از دید نویسندهی این مقاله، روسیه به عنوان قدرت اثرگذار در معادلات جهانی و منطقهای نقش سازنده در امور امنیتی و سیاسی قفقاز دارد اما حضور کشورهای غربی مانند امریکا و سایر بازیگران منطقۀ باعث شده است تا روسیه با رویکرد تقابل جویانه در این منطقه برخورد کند (واعظی،۱۳۸۹:ص ۲۸).
احمد کاظمی در مقالۀ تحت عنوانِ «امنیت در قفقاز جنوبی» نقش و اثر گذاری روسیه را در منطقهای قفقاز جنوبی برازنده عنوان کرده است. نویسنده این مقاله نگاشته است: دست اندازی قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی در قفقاز جنوبی خود زمینهی رقابت را میان شرق و غرب مساعد ساخته و از این میان روسیه و امریکا در حال حاضر در تقابل با هم قرار دارند که این خود امنیت و ثبات منطقه قفقاز را زیر سیطره اش قرار داده است. از دیدگاه این نویسنده، نقش روسیه به عنوان قدرت منطقهای در فربه شدن نا امنیها در قفقاز جنوبی برازنده خوانده شده است (کاظمی،۱۳۸۴:ص ۸۴ ).
افشین زرگری، در مقالۀ زیر عنوانِ "ریشهها و ابعاد رویا رویی آمریکا و روسیه در قفقاز" نگاشته است: موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک قفقاز و نقش آن در افزایش توجۀ بازیگران منطقهای و بین المللی به این منطقه، علل رویا رویی روسیه و امریکا در منطقه را در متفاوت بودن اهداف این دو بازیگر عنوان میکند. نویسندهگان این مقاله اهدافی چون مهار اسلام گرایی، ارائۀ الگویی برای کشورهای منطقه و جلو گیری از نفوذ بیش از حد روسیه را از جمله اهداف امریکا و موارد چون منافع اقتصادی، منافع قومی- فرهنگی از طریق حمایت از حقوق اقلیت روسی تبار ساکن در منطقه و منافع نظامی- امنیتی را طریق ممانعت از تسلط بازیگران خارجی و ایجاد پایگاههای نظامی توسط آنها را از مهمترین اهداف روسیه در منطقه قفقاز جنوبی میدانند (زرگر،۱۳۸۶:ص۸۷).
علیرضا نوری، در مقالۀ تحت عنوانِ "دکترین عملی سیاست خارجی و دفاعی مدودف، اصول و اهداف" نگاشته است که تحولات نظامی در قفقاز جنوبی منجر به گشوده شدنِ فصل تازهای در سیاست خارجی روسیه و روابط این کشور با غرب و سایر بازیگران منطقهای گردیده است، به گونۀ که حتی برخیها از این وضعیت به عنوان "جنگ سرد جدید" نام میبرند. نویسنده در این مقاله اشاره میکند که موضوع قرار گیری سپر موشکی آمریکا در اروپای شرقی همچنان برنامهریزی برای عملیاتی کردن موج سوم گسترش ناتو به شرق به همراه دستور کار قرار گرفتن موضوع پذیرش گرجستان و اوکراین در ناتو، منجر به اتخاذ تدابیری از سوی روسیه برای مقابله با این تهدیدات شده که میتوان طرح دکترین جدید سیاست خارجی و دفاعی روسیه از سوی مدودف را در همین راستا تفسیر کرد.
وی همچنان بر این باور است که مخالفت با انقباض منافع روسیه در منطقۀ قفقاز و مقابله با یکهتازیهای آمریکا از جمله موارد قابل انطباق با دکترین سیاست خارجی مدودف و پوتین خوانده شده است (نوری، ص ۱۴: ۱۳۸۷).
مسعود الماس، در مقالۀ زیر عنوانِ "قفقاز، تعامل یا تقابل"، بیان داشته است که امریکا و روسیه در منطقهای قفقاز جنوبی در تقابل با هم قرار دارند و این امر باعث گشته تا این دو قدرت بزرگ سایر بازیگران نیز شامل این رقابت شوند. از دید نویسنده قفقاز جنوبی یکی از مهمترین منطقه در سیاست خارجی روسیه تعریف شده است و حضور امریکا در این منطقه برای روسها قابل پذیرش نبوده و روی همین دلیل روسیه و امریکا در این منطقه در تقابل با هم قرار دارند (الماس مسعود، ص ۱۰۲: ۱۳۸۹).
الهه کولایی در مقالهاش زیر نامِ "الگویی رفتاری روسیه در گرجستان، تداوم یا تغییر" بیان داشته است که پس از فروپاشی شوروی علیرغم دشواریها و مشکلات داخلی، روسیه الگوی رفتاری پیشین خود در قفقاز و آسیای مرکزی را دنبال کرده است. نویسندهی این مقاله اشاره میکند که قفقاز جنوبی به دلیل قرار گیری میان روسیه و خاور میانه و نقش آن در احیای نفوذ روسیه از اهمیت فوق العاده برای این کشور برخوردار است و به همین دلیل روسیه پس از فروپاشی شوروی تلاش داشته که مجددآ به این منطقه برگردد (کولایی،۱۳۷۶: ص۶۸).
سوالات تحقیق
سوال اصلی:
جایگاه قفقاز جنوبی در سیاست خارجی روسیه بعداز روی کار آمدن پوتین چه بوده است؟
سوالهای فرعی تحقیق
- پیوندهای سیاسی- امنیتی روسیه با کشورهای منطقۀ قفقاز جنوبی چی میباشد؟
- پیوندهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای منطقۀ قفقاز جنوبی با روسیه چی میباشد؟
- رقابت روسیه با قدرتهای بزرگ منطقه و جهان، چه تاثیر بر جایگاه قفقاز جنوبی داشته است؟
فرضیۀ تحقیق:
با احیای قدرت روسیه در دوران پوتین پیوندهای اقتصادی، سیاسی-امنیتی و فرهنگی روسیه با منطقۀ قفقاز جنوبی افزایش یافته است. جایگاه این منطقه بهعنوان عمق استراتژیک و "حیاط خلوت" در سیاست خارجی روسیه تعریف شده است. در عین حال، رویکرد هژمونیک روسیه در این منطقه پس از روی کار آمدن پوتین با حساسیت قدرتهای بزرگ نیز روبه رو بوده است.
روش تحقیق
روش تحقیق در این پژوهش توصیفی -تحلیلی میباشد که سعی میشود ضمن توصیف اهداف روسیه در قفقاز جنوبی به بررسی سیاست خارجی روسیه در ارتباط با این منطقه و تاثیر تغییرات به وجود آمده پس از روی کار آمدن پوتین بر جهت گیریهای سیاست خارجی روسیه در منطقۀ مذکور بپردازد.
چارچوب نظری تحقیق:
آسیاگرایی چارچوب نظری این تحقیق را شکل میدهد. محور اصلی این نظریه، سیاستهای نزدیک با کشورهای هم مرز با روسیه است که برای اولین بار در اواسط دهۀ ۹۰ بین روشنفکران و نخبگان سیاسی روسیه مطرح شد.
آسیاگرایان با انتقاد از ناکار آمدی همگراییها در رفع مشکلات داخلی و چالشهای عرصۀ خارجی به ویژه در خارج نزدیک و بالکان به وزنۀ مهمی در معادلات داخلی قدرت تبدیل و از سال ۱۹۹۲ تا نیمۀ این دهه عنصری تاثیرگذارِ بر سمت گیریهای سیاست خارجی روسیه بودند. آنها گفتمان خود را ترجمان شاخصهای ویژه ژئوپولیتیکی و فرهنگی روسیه دانسته و به همین قاعده بر ضرورت ایجاد موازنه بین سمت گیریهای شرقی و غربی تاکید داشتند. از منظر آنها همکاری با غرب بیشک در افزایش قدرت روسیه موثر بوده اما تعامل با شرق و جنوب استقلال این کشور در روابط خود با غرب را در پی خواهد داشت.
به باور آنها در حالی که شرق روسیه را شریکی برابر میدانِست، غرب با آن به مثابۀ کشوری درجه دوم رفتار میکرد، هم از این رو بهتر آن میدیدند که مسکو به جای کشورهای صنعتی غربی با قدرتهای شرقی همکاری کند. به عقیدۀ آسیاگراها کشورهای توسعه یافتۀ آسیا-پاسیفیکی شرکاء قابل اعتماد برای اقتصاد روبه رشد روسیه بوده و همکاری نظامی با هند و چین میتوانست بسترساز ساختار جدید امنیتی یور و آسیا باشد. در عین حال آسیاگراها اهمیت حفظ سطح مشخصی از روابط با غرب را انکار نمی کنند، نسبت به ورود روسیه به ساختارهای سیاسی و اقتصادی بخش پیشرفته جامعه جهانی اعتراض نداشتند و حتی تقویت روابط با اتحادیه اروپا و ادغام تدریجی در ساختار سیاسی- اقتصادی اروپا را در اعداد مهمترین منافع روسیه به دست میآوردند (کرمی،۱۲۷:۱۳۷۹).
با توجه به سیاستهای عملگرایانۀ پوتین و نوع نگاههای منطقه ای وی، محور اصلی این تحقیق با رویکرد آسیاگرایی به پیش میرود چون این رویکرد در سیاست خارجی روسیه پس از روی کار آمدن پوتین نسبت به قفقاز جنوبی قابل تامل و تعریف است.
قفقاز جنوبی و سیاست خارجی روسیه پس از روی کار آمدن پوتین
موقعیت منطقۀ قفقاز همیشه منبع جذب نیروهای سیاسی متعارض بوده است. این نیروها به لحاظ منافع خود عملکردهای متفاوت و اغلب متضاد با یکدیگر داشته اند. برای بررسی و تحلیل شکل گیری ساختارهای سیاسی و امنیتی در قفقاز جنوبی باید با عوامل ملی، منطقهای و فرا منطقهای فعال در منطقه با توجه به مراحل تحولات تاریخی و تطور توزیع بر داریهای نیروهای موثر مطالعه گردند. منطقه قفقاز طی قرون متمادی به لحاظ موقعیت جغرافیایی خاص خود عرصۀ کشمکشها و رقابتهای دول پر قدرت بوده است و دچار تلاطمهای گوناگون سیاسی، مذهبی، و فرهنگی شده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی قفقاز جنوبی گواهی بی ثباتیهای سیاسی و امنیتی بوده است. طیف چالشها شامل مناقشات مسلحانه به بن بست رسیده در قره باغ، آبخازیا و اوستیای جنوبی، ماهیت پیچیدۀ روابط دولتهای منطقه با یکدیگر و با همسایهگان بزرگتر از خود به ویژه روابط گرجستان با روسیه، روابط ارمنستان با ترکیه و آذربایجان با ایران، توسعه نیافتگی اقتصادی و اجتماعی، بی ثباتی و جرایم سازمان یافته است.
مهمترین چالشها و تهدیدات امنیتی و سیاسی در قفقاز جنوبی پس از فروپاشی شوروی قرار ذیل نگاشته شده است:
- تنشها و مناقشات قومی و سرزمینی.
- خشونت و بی ثباتیهای سیاسی.
- توسعه نیافتگی اقتصادی و اجتماعی
- تهدیدات فرامنطقهای.
- دخالت قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی در امورات داخلی این جغرافیا.
با توجه به مولفههای تهدید کننده در قفقاز جنوبی، هر کدام آنان با هم دیگر رابطه و وابستگیهای کامل داشته اند. برای مثال، طی سالهای گذشته، رقابت ژئوپولتیک به طور مستقیم بر مناقشات قومی تاثیر گذاشته و نقش مستقیم در سرنگونی برخی از دولتها در این منطقه ایفا نموده است. از سوی دیگر مناقشات سیاسی ایجاد شده با مناقشات قومی مرتبط بوده اند و مناقشات قومی نیز سهم مهمی در افزایش جرایم فراملی و منطقهای داشته است. توسعه نیافتگی اقتصادی و اجتماعی نیز در ارتباط نزدیک با ناکار آمدی دولتها و تنشهای سیاسی است.
در ذیل این تحقیق چالشها و تنشهای سیاسی و امنیتی در قفقاز جنوبی اشاره میشود.
۱. مناقشات قومی و سرزمینی
قفقاز جنوبی را میتوان متنوعترین منطقهای جهان از نظر اقوام محسوب نمود. این منطقه مسکن ۵۰ گروه قومی و سه خانوادۀ عمدۀ زبانی است. این تنوع قومی تعیین نقشه سیاسی در منطقه قفقاز جنوبی را با چالشهای رو به رو ساخته است. سه گروه قومی اصلی منطقه که در واقع تشکیل دهندۀ سه کشور منطقه هستند، ارمنیها، آذریها و گرجیها هستند. ارمنیها به زبان هند و اروپایی تکلم میکنند و پیرو آیین مسیحیت هستند. آذریها به زبان ترکی صحبت میکنند و ۷۵ درصد آنها مسلمان شیعه هستند. گرجیها به زبانی نادر از زبانهای قفقازی صحبت میکنند و بیش از ۹۵ در صد آنها مسیحی ارتدوکس هستند.
در میان سه جمهوری مذکور تنها ارمنستان دارای وحدت قومی است و به ویژه پس از خروج آذریها مقیم این کشور، در حال حاضر تنها گروه کوچکی از کردها در این کشور باقی مانده اند. البته اقلیت روس در هر سه کشور زندهگی میکنند که تعداد آنها به تدریج رو به کاهش اند. در آستانۀ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مهمترین اقلیتهای قومی در آذربایجان را آرمنیها، لزگیها،کردها و تالشیها تشکیل میدادند. بزرگترین اقلیت ساکن در آذربایجان ارمنیها بودند که جمعیت آنان بالغ بر ۲۵۰۰۰۰ نفر بوده که عمدتاً در باکو و دیگر شهرهای آذری زندهگی میکنند. در گرجستان آرمنی ها، آذریها، آبخازیا و اوستیاییها از اقلیتهای قومی هستند. ارمنیها که بیش از ۹ درصد از جمعیت گرجستان را به خود اختصاص داده است که بیشتر در جنوب گرجستان زندهگی میکنند (افشردی، ۱۳۸۵).
مناقشات قومی در منطقه که در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ آغاز و در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ اوج گرفت، منجر به مرگ بیش از (۵۰۰۰۰) تن، تخریب بسیاری از ساختارهای اقتصادی و صنعتی، رشد جرایم و از همه مهمتر منجر به بی ثباتی سیاسی در منطقه شد. علیرغم جنگهای داخلی در قفقاز جنوبی، سه مناقشه هنوزهم در این منطقه لاینحل باقی مانده است. این سه مناقشه عبارتاند از: تقابل بین آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقۀ قره باغ و نزاع بین دولت مرکزی گرجستان و مناطق جدایی طلب آبخازیا و اوستیایی جنوبی (قادری،۱۳۸۱).
مناقشۀ قره باغ میان آذربایجان و ارمنستان به سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۲۰ و سالهای پس از آن بر میگردد. اما اوج مناقشه به سالهای پایانی دهۀ هشتاد بر میگردد که ارمنیها با استفاده از ضعف دولت مرکزی در مسکو، خواستار الحاق منطقه به ارمنستان شدند. در سال ۱۹۸۷ اخراج دسته جمعی آذریها از ارمنستان آغاز تظاهراتی در ارمنستان و قره باغ گردید که در آن ارمنیها خواستار الحاق منطقه به ارمنستان شدند. مناقشه با آشوبهای ضد ارمنی در شهر باکو، گنجه و مگائیت در سال ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ ادامه یافت که به اخراج بیش از ۳۰۰۰۰۰ ارمنی و ۲۰۰۰۰۰ آذری از هر دو جمهوری انجامید (زرگر،۱۳۸۶:ص۸۷).
استقلال آذربایجان و ارمنستان در سال ۱۹۹۱، مناقشۀ قره باغ را به یک جنگ تمام عیار تبدیل نمود. در بهار ۱۹۹۲ ارمنستان و نیروهای قره باغ توانستند کنترل کامل منطقه ودالان لاچین را به دست گرفته و قره باغ مستقیمآ به خاک ارمنستان مرتبط شد. در سالهای بعدی علیرغم تلاشهای میانجی گرایانه روسیه و برخی از کشورهای منطقه آتش میان دو طرف شعله ور شد که در نتیجه نیروهای ارمنی شش منطقۀ دیگر آذربایجان را نیز به خاکش در آرودند. گرچه با تلاشها پس از ۱۹۹۴ از سوی سازمان امنیت، همکاری اروپا و روسیه بین دو طرف آتش بس بر قرار شد و تاکنون پابرجاست اما تمامی تلاشها به عمل آمده در جهت حل و فصل نهایی مناقشۀ قره باغ با شکست مواجه بوده است(Carothres,2002: 245-276) .
۲. ساختارهای دولتی ناکارآمد و خشونتهای سیاسی و اجتماعی
دولتهای قفقاز جنوبی به دلیل فقدان تجربه و میراث به جای مانده از اتحاد جماهیر شوروی، همچنان نسبت به ایحاد موسسات و نهادهای اجتماعی موثر ناتوان مانده اند. سازمانهای دولتی کماکان توسط بوروکراسی وسیع اداره میشوند و مدیران غالبآ دارای افکار سنتی بوده و فاقد آموزشهای نوین مدیریت هستند. در سطح سیاسی، قدرت نه در نهادهای اجتماعی بلکه در شخصیتهای سیاسی منحصر شده است. روند نهادینه سازی در هر کشور قفقاز جنوبی در مراحل ابتدایی خود قرار دارد تا این روند به نتایج مطلوب نرسد، منطقۀ قفقاز جنوبی همچنان شاهد پدیدۀ فساد و سوء مدیریت نیز است. نا آرامیها سیاسی و استفاده از ابزار خشونت آمیز در مقابله با رهبری و حکومتها در سه کشور قفقاز از دیگر مسائل و معضلات امنیتی و سیاسی است. هر سه کشور واقع در قفقاز جنوبی، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شاهد رویدادهای خشونت بار امنیتی و سیاسی بوده است. بی ثباتیهای سیاسی و امنیتی در این منطقه باعث گشته است تا دستهای مداخلهگران بیرونی در امور این منطقه درازتر از گذشتهها شود. نخستین علایم نا آرامیهای سیاسی در قفقاز جنوبی به سالهای پایانی حیات شوروی بر میگردد که به دخالت ارتش شوروی در تفلیس ۱۹۸۹ و باکو ۱۹۹۰ و کشته شدن چند صد نفر در هر دو جمهوری انجامید(Carothres.2002:243-274).
کودتا، سوء قصد بر جان روسای جمهوری کشورهای واقع شده در قفقاز جنوبی از مسائل بزرگ دیگریست که فضای این کشورها را از بعد سیاسی و امنیتی متزلزل ساخته است. دو فقره سوء قصد به «حیدر علی اوف» رئیس جمهور آذربایجان در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵، دو فقره سوء قصد به «ادوارد شواردنادزه»رئیس جمهور گرجستان طی سالهای ۱9۹۵ و ۱۹۹۷ و بالاخره تهاجم به پارلمان ارمنستان در اکتبر ۱۹۹۹ و کشته شدن نخست وزیر، رئیس پارلمان و چند وزیر کابینۀ ارمنستان از نمونههای بارز این کودتا هاست(Nixey.2010:13).
۳. رقابت قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقه ای
با آنکه کشورهای قفقاز جنوبی درگیر چالشهای داخلی منطقهای با دیگر هستند؛ دست اندازیهای کشورهای منطقهای و جهانی در امور داخلی این کشور نیز قابل لمس است. بازیگران صحنه قفقاز جنوبی متنوع و متعدد اند. علاوه بر سه کشور آذربایجان، گرجستان و ارمنستان، سه بازیگر منطقهای یعنی روسیه، ترکیه و ایران و دو بازیگر فرامنطقهای یعنی امریکا و اتحادیه اورپا و تعدادی از بازیگران دیگر بین الملل مانند سازمان ملل متحد ( به دلیل درگیری در قره باغ و صدور قطعنامه و بیانیه)، ناتو ( به دلیل حضور در روند مناقشۀ قره باغ) در روند تحولات قفقاز جنوبی ایفای نقش میکنند (کاظمی،۱۳۸۴:ص ۸۴ ).
رقابت ژئوپولتیک در قفقاز جنوبی تهدیدی علیه امنیت سه کشور است و فرصتی در اختیار آنان نیز قرار میدهد تا منافع ملی خود را در این رقابت جستجو کنند. سه کشور قفقاز جنوبی هم در روند تحکیم استقلال خود به برخی قدرتهای منطقهای تکیه زده اند و هم بزرگترین تهدیدات علیه امنیت و تمامیت ارضی خود را ناشی از سیاستهای برخی قدرتهای منطقهای میبینند.
قفقاز جنوبی با توجه به تنشهای میان کشور و داخلی، فاقد یک ساختار منطقهای است و به این دلیل، سه کشور نمیتوانند در خصوص مسائل منطقه به مذاکره بنشینند. به عبارت دیگر؛ منطقه به شدت از فقدان مذاکره رنج میبرد. حاصل این رویکردها یعنی بی اعتمادی میتواند به یکی از منابع بی ثباتی سیاسی و امنیتی و فرصتی باشد برای مداخله قدرتهای منطقهای و جهانی در امور داخلی این کشورها (کولایی،۱۳۷۶: ص۶۸).
با توجه به تنشهای قومی، سیاسی و امنیتی که در منطقهای قفقاز جنوبی وجود دارد، فرصت مناسب را برای روسیه مساعد ساخته است تا روسیه به عنوان هژمون منطقهای در امور این کشورها مداخله و تهدیدات احتمالی که متوجه امنیت و ثابت سیاسی خودش است را مدیریت کند. موقعیت جغرافیایی قفقاز جنوبی، موجویت منابع نفتی این منطقۀ، هم مرز بودن با روسیه با توجه به رقابت روسیه با غرب یا امریکا، اقلیتهای روس تبار در سه جمهوری قفقاز و مهار قدرتهای مداخلهگر منطقهای و جهانی از مولفههایست که توجه بیشتر روسیه را نسبت به خودش جذب کرده است (نوری،۱۳۸۷:ص۱۲۷).
پیوندهای امنیتی-سیاسی روسیه با قفقاز جنوبی
منطقۀ قفقاز جنوبی بین دریای سیاه و دریای خزر در جنوب فدراسیون روسیه، شمال ایران و شمال شرق ترکیه قرار گرفته است. موقعیت جغرافیایی و اهمیت راهبردی قفقاز جنوبی این منطقه را به یکی از مهمترین مناطق جهان تبدیل کرده است. با گذشت چندین سال پس از فروپاشی شوروی، همچنان این منطقه برای روسها به دلایلی گوناگونی از گذشته راهبرد سیاسی و منافع ملی و منطقهای برای خود تعریف کرده اند؛ اهمیت زیاد دارد. روسیه به عنوان میراث دار این منطقه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تلاش ورزیده است تا در راستای؛ امنیت، اقتصاد و فرهنگ در این منطقۀ نفوذ گستردۀ داشته باشد. روسیه در کنار اینکه در منطقۀ قفقاز جنوبی اهداف اقتصادی و فرهنگی را دنبال میکند؛ تامین امنیت و مهار تهدیدهای داخلی (قفقاز جنوبی) و تهدیدات بیرونی ( نفوذ بازیگران خارجی) را در اولویتهای سیاست خارجیاش تعریف کرده است (کرمی،۱۲۷:۱۳۷۹).
پیوندهای امنیتی در میان دولتهای قفقاز جنوبی و روسیه به دلیل نزدیکی جغرافیایی آنها و ماهیت حائل گونه میان سرزمین وسیع قفقاز، بسیار متراکمتر از آسیای مرکزی و دیگر دولتهای اطراف آن است. این منطقه از غرب و شرق با دریای سیاه و دریای خزر و سمت شمال با کوههای قفقاز غیر قابل نفوذ هممرز است. مرزهای ساختگی به عنوان میراث اتحاد جماهیر شوروی یکی از عوامل است که زمینه شکلدهی به قفقاز جنوبی را به عنوان یک منطقه فراهم کرده است. ریشۀ این مرزبندیهای ساختگی را باید در سیاستهای دولت اتحاد جماهیر شوروی در قبال اقلیتهای قومی دانست « به دلیل غلبه ایده و اندیشۀ جهانی وطنی و ضد ملی گرایی مکتب مارکسیسم، اجرای فدرالیسم تحمیلی در سال ۱۹۲۲ میلادی در راستای طرح بلشویکها در بارۀ ملیتها و سازماندهی جمهوریهای قفقاز جنوبی در قالب فدراسیون جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی ماوراء قفقاز و در نهایت تصویب قانون اساسی سال ۱۹۳۶ موجب شد، مرزهای میان جمهوری ها، نواحی و مناطق خودمختار بدون در نظر گرفتن ویژهگیهای همگون ملی صورت گیرد و ملیتهای کوچکتر که شروط لازم برای اعمال حق حاکمیت ملی نداشتند؛ جمهوریهای خود مختار خود را شکل بدهند. این مرزهای مصنوعی با گذشت زمان و انباشت وقایع و تجربههای تاریخی زمینۀ واقعی به خود گرفته است» (واعظی،۱۵۹:۱۳۸۶-۱۶۰).
علاوه بر این، نقش مقولۀ جغرافیا را نباید در مسئلۀ مرزبندی قفقاز جنوبی نادیده گرفت. دریای سیاه و دریای خزر به عنوان مرزهای شرقی و غربی قفقاز جنوبی به عنوان واقعیتی مسلم مطرح هستند. نسبت به شمال نیز رشته کوههای قفقاز بزرگی یکی از مستحکمترین مرزهای طبیعی جهان را شکل داده است. باتوجه به اینکه آبخاز و اوستاییها در هر دو جهان قفقاز جنوبی و شمالی رد پای دارند؛ مرزهای قفقاز جنوبی تنها در سه نقطۀ آبخازیا، داغستان و در میان کوههای گرجستان (تنها در سه جاده) مبهم است. با این حال کوههایی که در میان قفقاز جنوبی شمالی و جنوبی واقع شده است؛ تمایز شدیدی را در میان این دو منطقه به نسبت جاهای دیگر برای مثال اتحادیۀ اروپا و روسیه ایجاد میکند. روسیه از گذشتههای بسیار دور تا امروز تلاش داشته است تا این منطقه را به نوعی زیر سیطرهاش داشته باشد اما موانع و مشکلات زیادي فراراه آن وجود داشته است. روسیه در رابطه با قفقاز جنوبی و تصرف آن همیشه با موانع طبیعی بیشتری روبه رو بوده است؛ برای این منظور تنها به کسب رضایت و همکاری نخبگان منطقه برای حکومت بر منطقه تمایل نشان داده است. با توجه به تنیدهگیهای مرزی و مجاورت جغرافیایی میان کشورهای قفقاز جنوبی و روسیه، امنیت و ناامنی در این منطقه نیز ناشی از نوع تعاملات و کنشهای این واحد هاست. مجاورت جغرافیایی و نفوذ بازیگران منطقهای و جهانی در قفقاز جنوبی پیوندها و تعاملات امنیتی را بیشتر از هر زمان دیگر پیچیدهتر ساخته است (vaezi,2009,p.41).
با توجه به رویکرد آسیاگرایی که نفوذ گستری روسیه و قدرت گستری آن را در منطقۀ آسیا یا کشورهای منطقۀ نزدیک با روسیه، با اهمیت توصیف میکند؛ منطقه قفقاز جنوبی با موقعیت جغرافیایی برتر برای سیاست گذاران این کشور از اهمیت بالای برخودار است. مطالعات راهبردی نشان داده است که هر منطقۀ که تمایل قدرتهای برزگ را طلب کند؛ داری اهمیت ژئوراهبردی و ژئوپولیتیکی است. هر گاه این مناطق به دو دسته تقسیم میشوند، اول مناطقی که فقط منافع راهبردی، ژئوپولیتیک و اقتصادی قدرتهای بزرگ را تامین میکنند و دوم مناطقی که دارای ظرفیت ایجاد تهدید برای یک یا چند قدرت بزرگ هستند. از میان این دو گزین، گزینۀ دوم دارای ظرفیت بیشتری در خلق بحرانها و تنشها خوانده میشود، که قفقاز جنوبی این اهمیت را در متناش جا داده است. قفقاز جنوبی در عصر امروزی در میان قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی هر دو نقش را ایفا میکند. از یک سو برای بازیگران جهانی، مانند اتحادیۀ اروپا و امریکا دارای اهمیت اقتصادی و امنیتی است و از سوی دیگر برای بازیگران منطقهای مانند، روسیه، چین، ایران و ترکیه از جایگاه خوبی امنیتی و اقتصادی و هم چنان دارای ظرفیت تهدید برای این بازیکران محسوب میشود (Shafee,2010:p.24).
در این میان روسیه که یکی از بازیگران تاثیرگذار در معادلات قفقاز جنوبی محسوب میشود؛ سیاست هایش را در تامین ثبات و دفع تهدیدات احتمالی از سوی ناتو، امریکا و برخی بازیگران منطقهای با رویکردهای واقع گرایانه تعریف و برای دور زدن تهدیدات از این منطقه از ترفندهای اقتصادی – سیاسی کار بگیرد. قفقاز جنوبی از بعد امنیتی – سیاسی برای روسیه از اهمیت خاص برخودار است و امنیت در قفقاز جنوبی به معنای امنیت در روسیه و بر عکس نا امنیها به معنای ناامنیهای روسیه مفهوم پیدا میکند. به همین دلیل روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، قفقاز جنوبی را به عنوان عمق استراتیژی امنیتی اش تعریف کرده است و برای نفوذ گذاری و دفع تهدیدات احتمالی در این منطقه از راههای اقتصادی، ایجاد نهادهای جانبه و سیاستهای نرم فرهنگی کار گرفته است تا اقناع سازی سیاسی را برای هموار کردنِ نفوذ نظامی و سیاسی خود مساعد بسازد. روسیه با آنکه منافع اقتصادی و امنیتی خود را در منطقهای قفقاز جنوبی دنبال میکند؛ سد راه ایجاد کردن و رقابت با بازیگران منطقهای مانند، ایران، ترکیه و چین و بازیگران فرامنطقۀ مانند امریکا و اتحادیۀ اروپا را در اولویتهای سیاست خارجیاش نیز قرار داده است(vaezi,2009,p.45) .
پس از روی کار آمدن پوتین در رآس هرم قدرت در روسیه، سیاستهای خارجی این کشور با نگاههای عمل گرایانه و واقع گرایانه نسبت به معادلات منطقهای و جهانی تعریف شده و بزرگ ترین اهداف این سیاستها هم باز یابی هویت گذشته روسیه و مبدل شدن این کشور به قدرت بزرگ هنجارمند خوانده شده است. منطقهای قفقاز جنوبی برای روسیه بیشتر ارزشهای اقتصادی را بازگو میکند، اما وجود تکانههای ناامنی داخلی در منطقۀ قفقاز جنوبی و حضور بازیگران رقیب منطقهای و جهانی، اهمیت امنیتی یا ژئوراهبردی قفقاز جنوبی را برای روسیه فربۀتر ساخته است. روسیه در بعد امنیتی – سیاسی از حضور گستردۀ جدایی طلبان در کشورهای ارمنستان و اذربایجان نگران است و ادامۀ تضادهای موجود در این کشورها را تهدید برای روسیه نیز میخواند. همزمان با تهدیدات و وجود تنشهای داخلی در میان کشورهای قفقاز جنوبی؛ حضورِ جنبشهای افراطی اسلامی نیز برای ادامه ی حضور سیاسی و اقتصادی روسیه یک تهدید بالفعل خوانده میشود و روسیه تلاش دارد تا مبارزه و مهار گروههای تند رو اسلامی را در این کشورها سرکوب کند؛ چون بزرگترین نگرانی روسیه در بعد امنیتی در منطقهای قفقاز جنوبی سرچمشه میگیرد از وجود اسلام تندرو و با رویکرد اسلام سیاسی؛ که بخش آن در کشورهای آسیایی میانه نیز فعال اند(Carothres.2002:243-274) .
اسلام سیاسی یا گروههای افراطی اسلامی در کشورهای قفقاز جنوبی، برای روسیه یک تهدید بزرگ پنداشته میشود و ادامۀ ضور این گروهها از دید روسیه نه تنها کشورهای قفقاز جنوبی بلکه روسیه و کشورهای منطقه را نیز تهدید میکنند. از همین رو روسیه تلاش دارد تا با ایجاد پایگاههای نظامی و حمایت نظامی و مالی از دولتهای موجود در قفقاز جنوبی سد راه نفوذ و گسترش این گروهها شود. حضور ابر قدرت جهان(امریکا) در قفقاز جنوبی با رویکردهای اقتصادی برای روسیه یک تهدید خوانده میشود. بازی میان امریکا و روسیه در حوزۀ جمهوریهای شوروی و قفقاز جنوبی بر مدار الگوی جنگ سرد یعنی بازی با حاصل جمع صفر که برد یکی شکست دیگری دانسته میشود، در حال گردش است. زیرا روسیه همچنان مثل گذشته خواهان ادامۀ گسترش نفوذ خود در منطقه است و رهبران روسیه قفقاز جنوبی را بخشی از «خارج نزدیک» و در حوزۀ منافع امنیتی خود میدانند. روسها در سالهای پس از فروپاشی به سرعت ضرورت حفظ نفوذ خود را در«خارج نزدیک» مورد توجه قرار دادند و از اهرمهای گوناگون برای جلوگیری از نفوذ غرب بهره گرفته اند (کولایی،۷۹:۱۳۸۹).
بنابراین قفقاز جنوبی از اولویت بیشتری در سیاست خارجی و داخلی روسیه بر خوردار است. از سوی دیگر غرب، به ویژه امریکا منطقهای قفقاز جنوبی را مهمترین از آن میداند که زیر سلطه و کنترل دولت غیر قابل اعتمادی چون روسیه باشد. بنابراین روسیه و آمریکا در منطقه بر سر مسائل امنیتی، اقتصادی، سیاسی و مسائل دیگری با هم رقابت میکنند و این رقابت به اصطکاک منافع دو طرف میانجامد. نفوذ ناتو در کشورهای قفقاز جنوبی تهدید دیگری برای روسیه خوانده میشود و روسیه در کنار حضور امریکا و اسلام سیاسی، حضور این سازمان را به مثابۀ تهدید بالفعل و بالقوه در برابر امنیت خودش تعریف میکند. حضورِ ایران، ترکیه و چین ازنگرانیهای دیگر روسیه در منطقه قفقاز جنوبی است که رهبران روسیه پس از فروپاشی شوروی آن را در بد امنی و بی ثباتی منطقه متحمل دانسته اند (مرادی،۱۳۸۵:ص۴۷).
اهمیت راهبردی قفقاز جنوبی در سیاست خارجی روسیه
از قرنهای نوزدهم میلادی به بعد قفقاز جنوبی بخشی از سرزمین روسیه (اتحاد شوروی) بوده است. پس از فروپاشی شوروی حضور نخبگان دورۀ کمونیسم در راس قدرت سیاسی و سلطۀ روسها ساکن بر اقتصاد منطقه و وابستگی ساختارهای سیاسی و اقتصادی به روسیه تداوم یافته است.
با افزایش نفوذ اورآسیاگرایان در سیاست خارجی روسیه که بر ژئوپولیتیک این کشور تاکید دارند؛ به تدریج، حساسیتها نسبت به نقش و نفوذ بازیگران خارجی در جمهوریهای پیشین اتحاد جماهیر شوروی شدت یافت. چرا که دستگاه سیاست خارجی روسیه منطقهای قفقاز جنوبی را بخشی از حوزۀ نفوذ خود داند و به وسیله ی پایگاههای نظامی در گرجستان و ارمنستان و در قالب نیروهای پاسدار صلح در اوستیایی جنوبی، آبخازیا و قره باغ در منطقه حضور یافته است (قادری نجف آبادی،۱۳۸۱:ص۹۰).
اهمیت قفقاز جنوبی برای روسیه به عنوان بخشی از حوزۀ شوروی مورد نظر همه کارشناسان روسی و غیر روسی است. قفقاز را میتوان در یک تحلیل اندام وار به قلب راهبردی روسیه تشبیه کرد که راهبری روسیه در برابر این منطقه را عنوان بخشی از راهبرد کلان این کشور در برابر حوزه ی شوروی تحلیل و ارزیابی کرد. در دولت روسیه اسناد مهمی را در این زمینه در دهه ۱۹۹۰ منتشر کرده است که از آن جمله میتوان به آیین نظامی روسیه (۱۹۹۳) راهبرد برای روسیه (۱۹۹۴)، سند امنیت ملی روسیه در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ راهبرد روسیه برای قرن بیست را احتوا میکند. بنابر این روس از گذشتههای دور تا امروز قفقاز جنوبی را به عنوان (حیاط خلوت) خود در نظر گرفته و برای آن اهمیت راهبردی و ژئوپلیتیک قایل است (کولایی،۷۹:۱۳۸۹).
مهمترین مولفههای سازنده قفقاز جنوبی و اهمیت آن برای روسیه از دید تیوری پردازان قرار ذیل خلاصه شده است:
- مکیندر از تئوریپردازان علم جغرافیایی سیاسی، قفقاز جنوبی و آسیای میانه را به عنوان هارتلند تعریف کرده است. بنابر این تحلیل، قفقاز جنوبی برای روسیه از اهمیت خاص سیاسی و امنیتی برخودار است. چون نفوذ داشتن در این مناطق به معنای داشتن نفوذ بر جهان و سیطره داشتن بر سایر بازیگران منطقه و جهانیست، به همین دلیل روسیه این دو منطقه را به عنوان (حیاط خلوت) و جغرافیایی با اهمیت سیاسی-اقتصادی در سیاستهای خارجیاش تعریف کرده است (امیدی،۱۳۸۷:ص۸۶).
- حاکمان تزاری روسیه و به دنبال آن سرمایهداران حزب کمونیست در شوروی، در راستای عمل به وصیت نامۀ به پتر کبیر، از این منطقۀ به عنوان منطقۀ که میتواند حائل و حلقۀ وصل کنندۀ اولیه جهت دست یابی به آبهای گرم خلیج فارس و دریای عمان باشد نامبرده و به آن اهمیت زیاد داده است. به همین دلیل پوتین این منطقه را برای ثباتمندی روسیه با اهمیت تلقی کرده و حضور داشتن در این مناطق را به عنوان نقطۀ خیز روسیه به عنوان قدرت بزرگ هنجارمند و تاثیرگذار در معادلات امنیتی و سیاسی و جهان توصیف کرده است. روسیه برای مهار دستهای غرب و سایر بازیگران منطقهای و جهانی از منطقۀ قفقاز جنوبی پس از فروپاشی شوروی تلاشهای چشمگیر کرده است و راه ازهای مختلف برای دور زدن دستهای بیگانه به زعم روسیه را در این منطقه بخشکاند. منطقۀ قفقاز جنوبی از دورها شوروی سابق تا امروز برای روسیها از اهمیت خوبی بر خوردار است و تمام سیاست مداران روسیه، این منطقه را برای ثبات حیات سیاسی- امنیتی این کشور سازنده و با اهمیت خوانده اند؛ اما پس از روی کار آمدن پوتین در راس اهرم سیاست روسیه، قفقاز جنوبی را با رویکردهای گذشتۀ روسیه و در عمق سیاستهای خارجی اش در مدارِ( خارج نزدیک) تعریف و برای سیطره داشتن به این منطقه از سیاستهای واقعگرایانه و ایجاد سد نفوذ در برابر بازیگران منطقهای و جهانی کار گرفته است (زرگر،۱۳۸۶:ص۸۷).
- به دور از شک، یکی از دلایل اصلی دو دور جنگ توسط روسها علیه ایران در زمان حکومت تزارها و فتح بخشهای قابل توجهی از اراضی آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، که متعلق به ایران بوده است همین نظر اعتقاد عملی به اجرای آن بوده است که اکنون نیز این سیاست از سوی پوتین در حال تداوم است
- کمونیستها نیز در زمان حکومت خود و با نظر مستقیم حکومت مرکزی در مسکو با ادامۀ همین راه، به تثبیت عملی فتوحات تزارها در این مناطق پرداخته و حتی ساختار جمعیتی و مرزبندیهای داخلی موجود در این راه به نفع خود تغییر دادند. بنا براین تحلیل روسیه از گذشتهها در صدد تسخیر این منطقه بوده است چون از دید روسها، نفوذ داشتن در این منطقه به معنای نفوذ در منطقه و جهان است چیزیکه مکیندر نیز روی آن تاکید وزریده است.
- منابع طبیعی و ثروت قابل توجه زیر زمینی موجود در این منطقه، از نفت و گاز و سایر منابع باعث اهمیت این منطقه شده است. روسیه در عصر حاضر یعنی پس از روی کار آمدن پوتین نیز این سیاستها را دنبال کرده است و مبنای تمامی سیاستها واقع گرایانۀ پوتین دستیابی به منابع بزرگ نفتی ترانزیتی قفقاز جنوبی بوده است. پوتین پس از فروپاشی شوروی، منطقۀ قفقاز جنوبی را با رویکردهای امنیتی- سیاسی و اقتصادی- ترانزیتی تعریف کرده است که رویکرد سیاسی-امنیتی آن بر میگردد به تقابل با بازیگران منطقهای و جهانی و به ویژه غرب و رویکرد اقتصادی تجاری آن به ایجاد بازارهای همسو با روسیه و داشتن کنترول بر انتقالات لولههای نفت و گاز در بازارهای جهانی خلاصه شده است (احمدی پور،۱۳۸۸،ص۵۶).
بنابر این هر وقت که حکومت مرکزی در مسکو از قدرت کافی برخوردار باشد؛ تمایل خود را برای تسلط بر منطقهای قفقاز جنوبی نشان داده است. روسیه به جمهوریهای قفقاز جنوبی، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان به عنوان عمق راهبردی خود نگاه میکند و هر گونه تاثیری را که بر اثر دخالتهای نیروهای بیگانه در این منطقه ایجاد شود، به عنوان تهدیدی نسبت به امنیت ملی خود میبیند. (افشردی،۳۹:۱۳۸۹).
قفقاز جنوبی کانال ارتباطی روسیه با دریاهای آزاد است و همچنین راه روسیه به خاورمیانه از قفقاز میگذرد.
به همین دلایل روسیه در قفقاز جنوبی هدفهای نهایی را دنبال میکند که قرار ذیل اند:
- کنترل خیزشهای قومی، مذهبی و جلوگیر از گسترش آن در خاک روسیه.
بنابر این تحلیل روسیه از حضور گروههای تندروی اسلامی در کشورهای قفقاز جنوبی نگرانی دارد و به همین منظور پایگاههای نظامیاش هم در گرجستان و هم در ارمنستان و اوستیای جنوبی ایجاد کرده است که در صورت ضرورت در برابر این گروهها کار میگیرد. خیزشهای قومی و مذهبی در میان کشورهای قفقاز جنوبی چشمگیر است که مثل آنرا میتوان در بحران قره باغ دریافت. خیزشهای قومی و تضادهای درونی در کشورهای قفقاز جنوبی به عنوان یک چالش برای روسیه تعریف میشود که هر ازگاهی میتوانند حضور نظامی و سیاسی این کشور به مشکل مواجه سازند. اما روسیه برای کنترول خیزشهای قومی و تضادهای درونی کشورهای قفقاز جنوبی به حمایتهای مالی و نظامی این کشورها میپردازد(Nixey.2010:13) .
- دفاع از سرزمین روسیه در برابر تهدیدات احتمالی قدرتهای جهانی از سوی جنوب؛
حضور بازیگران منطقهای و جهانی در منطقۀ قفقاز جنوبی، همواره برای روسیه نگران کننده بوده است. روسیه برای اینکه قدرتهای اثر گذارِ منطقهای و جهانی حضور پایهی در منطقهای قفقاز جنوبی پیدا نکنند؛ از ابزارهای گوناگون برای دفع حضور آنان در این منطقه استفاده برده است. از دید روسیه جای پا باز کردن قدرتهای جهانی در منطقه قفقاز جنوبی ثبات و امنیت روسیه را تهدید میکند از این رو روسیه تلاش میوزرد تا با ترفندهای اقتصادی و فرهنگی حضور خود را ثابت و دیگران را از این منطقه عقب بزند. حضور ناتو در قفقاز جنوبی، ایران و ترکیه، امریکا و چین از شمار قدرتهای منطقهای و جهانیست که از دید روسیه تهدید برای امنیت این کشور و منطقه محسوب میشود و روسیه برای مهار این قدرت از منطقۀهای قفقاز جنوبی تلاشهای چشم گیری را به خرچ داده است. تلاشهای روسیه را در امر مهار قدرتهای منطقه و جهانی در قفقاز جنوبی میتوان در بخشهای ایجاد سازمانهای منطقهای با رویکرد روسی (شینتو و شانگهای)، سازمانهای همکاری اقتصادی ( سازمان همکاریهای اقتصادی منطقه)، حمایتهای مالی و نظامی از کشورهای قفقاز جنوبی و ایجاد انجمنهای فرهنگی غیر دولتی را میتوان نامبرد(Shafee.2010:ph34) .
- جلو گیری از اعمال نفوذ کشورهای آسیایی؛
روسیه برای اینکه بازیگران هم فرهنگ و هم دین مانند ترکیه و ایران با کشورهای قفقاز جنوبی نزدیک نشوند؛ از سیاستهای سد نفوذ استفاده کرده است. حمایتهای فرهنگی و ترویج زبان روسیه، حمایتهای مالی و نظامی به واحدهای دولتی این منطقه و ایستادهگی در برابر خیزهای قومی و افراط گرایی دینی از مسائل اند که دستهای ایران و ترکیه را تا جای کوتاه کرده است اما رابطههای اقتصادی و فرهنگی میان کشورهای قفقاز جنوبی و ایران و ترکیه وجود دارد. روسیه از ادامه حضور ایران، ترکیه و چین در این منطقه نگرانی دارد و همواره سعی داشته تا از راههای تشویق و پاداش کشورهای موجود در قفقاز جنوبی را با خود همرنگ و هماهنگ بسازد، چیزی که تا حال نتیجه ی قناعت بخش برای روسیه داده است. ایران برای روسیه از بعد ترویج افراطیت دینی تهدید کننده است، در حالی که ترکیه و چین از بعد رقابتهای اقتصادی و همسویی با غربیها به عنوان تهدید تعریف میشود.
- حفظ منافع اقتصادی از راه دست یابی به بنادر و راههای ارتباطی؛
روسیه برای اینکه منافع اقتصادی اش را در منطقه و جهان گسترش بدهد، تلاش میورزد تا از راه دست یابی به بازارهای بزرگ منطقهای مانند، دریای خزر، کشورهای آسیای میانه و قفقاز جنوبی جایگاه و پرستیژ روسیه را در ساختار نظام بین الملل به عنوان قدرت بزرگ حفظ کند. روسیه پس از جنگ سرد تلاش کرده است تا برای جلو گیری از نفوذ قدرتهای منطقهای و جهانی در منطقه ی قفقاز جنوبی و دست یابی به بازارهای بزرگ نفتی جهان، کشورهای قفقاز جنوبی را با خود همسو و هماهنگ بسازد تا لولههای گاز و نفت از مسیر روسیه به سایر کشورهای منطقه و جهان صادر شود. به همین دلیل روسیه همواره از انتقال انرزی از مسیرهای ترکیه و خلیج فارس (باکو) انتقاد کرده است و تاکید داشته است تا تمامی نفت و گاز منطقه از مسیر روسیه انتقال بیابد تا از یکطرف سود اقتصادی روسیه بیشتر شود و از طرف دیگر این مسیرها ابزار فشار بالای اتحادیۀ اروپا و سایر بازیگران منطقهای باشد(Shafee,2010:p.24) .
- جلوگیری از گسترش بی ثباتی ناشی از سر و زیر شدن سیل پناهندگان در پی گسترش خشونت ها؛
افراط گرایی اسلامی یکی از بزرگ ترین تهدید در میان سایر تهدیدات برای منافع و امنیت روسیه در منطقهای قفقاز جنوبی خوانده میشود. روسیه برای دفع تهدیدات ناشی از بیناد گرایی دینی، از سیاستهای سخت استفاده برده است که نمونهی آن را میتوان در بحران قره باغ و حمایت روسیه از دولت ارمنستان را نامبرد که با حمایتهای نظامی و مالی گروههای جدایی طلب و تند رو اسلامی را مهار ساخت. بحران مهاجرت در کشورهای جهان سومی و به ویژه در کشورهای اسلامی، زمینههای فرار و پناهندگی را مساعد ساخته است چیزی که برای کشورهای مهاجر پذیر یک تهدید خوانده میشود. کشورهای قفقاز جنوبی برای مسلمانان کشورهای جنگ زده یک گزینه ی بهتر خوانده میشود چون از یک طرف این کشورها همپوشانی فرهنگی و دینی با مهاجران دارد و از سوی دیگر فرصتهای اشتغال و زمنیههای امنیتی برای ادامه حیات برای مهاجران مناسب تلقی شده است. اما روسیه از سر و زیر شدن مهاجران در کشورهای منطقه مرزی این کشور نگرانی دارد؛ چون از سیل مهاجرت از یک طرف تهدید فرهنگی برای روسیه محسوب میشوند و از سوی دیگر ادامۀ جایگزینی مهاجران در کشورهای قفقاز جنوبی، بنیادگرایی دینی و اسلام سیاسی را در مرزهای روسیه انتقال و امنیت این کشور را تهدید خواهند کرد. روسیه پس از جنگ سرد و روی کار آمدن پوتین همواره تلاش کرده است تا تکانههای ناامنی ناشی از جدایی طلبی و بنیاد گرایی را هم در داخل روسیه و هم در مرزهای نزدیک کشور نابود کند و مهاجرت نیز یکی از این تکانهها محسوب میشود.
- جلو گیری از دسترسی قدرتهای خارجی به مناطقی که ممکن است از آنها برای تهدید علیه روسیه استفاده شود.
حضور بازیگران خارجی در منطقه قفقاز جنوبی همواره برای روسیه یک تهدید بوده است و روسیه برای جلو گیری از نفوذ بازیگران خارجی در منطقه قفقاز جنوبی پس از روی کار آمدن پوتین، با رویکردهای سخت و نرم و نگاههای واقعگرایانه مقابل کرده است. روسیه برای دفع نفوذ ناتو، امریکا، ترکیه و ایران تلاش کرده است تا کشورهای موجود در قفقاز جنوبی را با خود از راههای اقتصادی و نظامی همسو بسازد. همین اکنون روسیه برای دور زدن ناتو و امریکا از قفقاز جنوبی و به ویژه از شرق، سیاستهای همسویی و حمایتی را با کشورهای قفقاز جنوبی روی دست گرفته است. از دید روسیه کشورهای قفقاز جنوبی، جغرافیایی تاثیرگذار برای ثبات و بی ثباتی روسیه خوانده میشود و حضور بازیگران منطقهای و جهانی در این منطقه به معنای تهدید برای منافع اقتصادی و امنیتی روسیه پنداشته میشود. روسیه برای اینکه حضور کشورهای اروپایی، امریکا و ناتو در این منطقه کاهش یابد از سیاستهای نرم اقتصادی کار گرفته است تا تمامی کشورهای موجود در قفقاز جنوبی را با همسو و از گسترش نفوذ این بازیگران کاسته و از هم سویی کشورهای قفقاز جنوبی با سازمان ناتو و امریکا نیز جلوگیری کند. همین اکنون حضور کشورهای منطقه و جهان در کشورهای قفقاز جنوبی برای روسیه تهدید محسوب میشود و به همین دلیل روسیه تلاش دارد تا با ایجاد هماهنگیهای اقتصادی و سیاسی این دستها را در منطقهای قفقاز جنوبی کوتاه و از ادامه خشونتها و تضادهای داخلی این کشور جلوگیری کند ((Lynch.2006.255-286.
- حفظ پایگاههای مهم نظامی
آنچه سطح تحلیل فرد از دید مورگان مبنی بر اینکه درایت و شایستگی فرد در اتخاد تصامیم بزرگ کشور و دفع تهدیدات و کسب منافع مطرح میشود در این قسمت زیاد سنخیت پیدا میکند چون پوتین پس از رسیدن به قدرت سیاسی، دفع تهدیدات و کسب جایگاه خاص برای روسیه را یکی از اهداف عمدهاش در سیاست خارجی خود تعریف کرده است. پوتین برای دفع تکانههای ناامنی و ایجاد فضای آزادی و بدون تهدید برای حضور خود در منطقه ی قفقاز جنوبی پایگاههای تاثیر گذار نظامی را در اوستیای و آبخازیان- ارمنستان و گرجستان ایجاد و برای حفظ تمامی این پایگاههای نظامی برای مهار تهدیدات احتمالی پافشاری دارد. روسیه برای اینکه جایگاه قدرت بزرگ را در معادلات جهانی و قدرت هژمون را در معادلات منطقهای دریافت کند؛ تلاش دارد تا پایگاههای نظامی اش را نه تنها در منطقهای قفقاز جنوبی بلکه در تمامی کشورهای استقلال یافته پس از فروپاشی شوروی ایجاد و برای مهار نفوذ ناتو در شرق سد راه شود. روسیه برای اینکه جایگاه نظامی و سیاسی خود را در منطقهای قفقاز جنوبی به گونه ی بهتری حفظ کند، تلاش کرده تا پایگاههای نظامیاش را در این منطقه تقویت و تهدیدات احتمالی را در برابر حضورش مهار کند (زرگری،۱۳۸۶).
- تبدیل شدن به قدرت بین المللی با پرهیز از دشمنی آشکار با غرب و ایجاد نظام دوقطبی بر پایۀ برابری با امریکا.
صعود روسیه به عنوان قدرت بزرگ هنجارمند یکی از اولویتهای سیاست پوتین را شکل میدهد. اگر چه روسیه همین اکنون در میان کشورهای منطقه و جهان از اهمیت و جایگاه خوبی بر خوردار است اما پوتین پس از رسیدن به قدرت سیاسی تلاش ورزیده است تا جایگاه گذشته ی روسیه را با رویکردهای واقع گرایانه تثبیت و به این کشور را به یکی از تاثیر گذار ترین کشور در ساختار نظام بین الملل به معرفی بگیرد. روسیه در گذشتهها یکی از قدرتهای برتر به شمار میرفته است و تمام معادلات و تحولات منطقهای و جهانی نیز متاثر از کنش این کشور بوده اما بعداز فروپاشی شوروی این کشور از جایگاه ابرقدرتی نزول و به قدرت درجه دوم مبدل گشت چیزیکه از دید روسها غیر قابل تحمل خوانده شده بود. اما پس از جنگ سرد تمامی رهبران روسیه تلاش داشته اند تا با تعامل با غرب جایگاه قبلی روسیه را تثبیت و این کشور را به گونه ی نسبی به حالت اولی آن بر گرداند؛ چیزیکه تا حال به عنوان یک رویا باقی مانده است. پوتین پس از اینکه به قدرت سیاسی دست یافت با سیاستهای عمل گرایانه و تعامل با غرب روسیه را به یکی از تاثیرگذار ترین بازیگر در ساختار نظام بین الملل به معرفی گرفت و برای صعود روسیه به عنوان قدرت بزرگ هنجارمند تلاشهای زیاد را نیز به خرچ داده است. پوتین با درک حساسیتها و زیانهای ناشی از تقابل با غرب، همواره از سیاستهای همکاری جویانه با غرب کار گرفته است اما اهداف سیاسی و امنیتیاش را نیز در قالب این سیاستها دنبال میکند. روسیه برای اینکه غرب را در کنار خود داشته باشد، پس از حملۀ یازده سپتامبر خود را حامی ضد تروریسم معرفی و برای امریکا اجازۀ ورود به خاک افغانستان را از مسیر کشورهای آسیای میانه داد چیزیکه هم اعتبار روسیه را برای غرب بلند برد و هم مزیتهای اقتصادی را برای روسیه به ارمغان داد. روسیه برای ایجاد فضای خلوت در قفقاز جنوبی و دوری از تخاصمات نظامی با غرب و ناتو، از سیاستهای همسو و هماهنگ با این دو جریان به پیش میرود و برای مقابله با تندرویی اسلامی و تروریسم از دوستی را با غرب به نمایش میگذارد اما در عمل اهداف دراز (مهار نفوذ ناتو در شرق) را دنبال میکند.
- کسب اطلاعات تدریجی کشورهای منطقۀ در چارچوب کشورهای مشترک المنافع؛
روسیه برای اینکه منافع اقتصادی و سیاسیاش در منطقۀ قفقاز جنوبی بقا داشته باشد؛ تلاش میورزد تا تمامی کشورهای قفقاز جنوبی با را با خود هماهنگ و هم صدا بسازد. روسیه برای همسو سازی کشورهای قفقاز جنوبی از سیاستهای نرم مانند تشویق اقتصادی و ترویج فرهنگی و از سیاستهای سخت مانند تهدید و تحریم برای اقناع سازی آنان استفاده کرده است. از دید روسیه، ایجاد نهادهای بزرگ اقتصادی و وابسته سازی کشورهای قفقاز جنوبی به انرژی و اقتصادی روسیه خود زمینه را برای حغرافیای همسو و هماهنگ ایجاد میکند و روسیه بزرگترین نفع را در این قسمت خواهد برد. برای دفع نفوذ ناتو و سایر بازیگران شامل در بازیهای قفقاز جنوبی، روسیه تلاش کرده است تا ارمنستان، آذربایجان و تا جای گرجستان را با خود همسو بسازد اما هنوز هم نگرانی روسیه از پیوستن گرجستان به سازمان ناتو وجود دارد(Lynch.2006.255-286)
نتیجهگیری
قفقاز جنوبی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان جغرافیای تنشزا و رقابت محور میان قدرتهای منطقهای و جهانی مبدل شد و بازیگران منطقهای مانند روسیه، ترکیه و ایران به عنوان همسایهگان نزدیک با این منطقه با سیاستهای متفاوت و رقابتی در برابر هم به نقش آفرینیها پرداختند. نقش بازیگران فرامنطقهای مانند اتحادیه اروپا، ناتو و امریکا در این منطقه نیز مملوس بوده است و دست اندازۀ و نفوذ گستری این قدرتها در این منطقه در حدی بوده است که بارها ایران و روسیه، از حضور آنان در این منطقه ابراز نگرانی کرده و سیاستها حذف گرایانۀ را در برابر آنان اتخاذ کرده اند. مولفههای که قفقاز جنوبی را به جغرافیایی رقابتی میان قدرتهای بزرگ مبدل ساخته است؛ موقعیت ژئواستراتیژیک آن که عنوان دهلیز ارتباطی میان شرق و غرب خوانده میشود از یک طرف و قرار گرفتن آن در نزدیکی دریای خزر و دریای سیاه از طرف دیگر بوده است. روسیه در میان تمامی بازیگران منطقهای و جهانی دخیل در امور قفقاز جنوبی، یکی از تاثیر گذار ترین بازیگر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده است که تحولات و معادلات این منطقه بستگی به نوع سیاستهای روسیه داشته است. روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با سیاستهای منطقه گرایی ( آسیا گرایی)، قفقاز جنوبی را در حوزه خارج نزدیک تعریف و این منطقه را به عنوان (حیاط خلوت) در سیاست خارجی دانسته است.
روسیۀ امروزی که میراث دارٍ شوروی سابق است، جمهوریهای تازه استقلال یافته که شامل کشورهای آسیای میانه و قفقاز میشوند را به عنوان جغرافیای تحت سلطه و حاکمیت روس میداند و در برابر تمامی این کشور از سیاستهای هژمونیک یک طرفه کار میگیرد. پس از روی کار آمدن پوتین، برای صعود روسیه به عنوان قدرت بزرگ هنجارمند و تاثیرگذار در معادلات منطقهای و جهانی، با رویکردهای واقعگرایانه ( عمل گرایی)، در سیاستهای منطقهای عمل کرده و تمامی سیاستهای خارجیاش را با توجه به مکتب«آسیاگرایی» یا آسیاگرایی در برابر کشورهای منطقه که شامل قفقاز جنوبی نیز میشود اعمال کرده است. از دید سیاست مداران آسیاگرایی روسی، قفقاز جنوبی یکی از مهمترین و تاثیرگذار ترین جغرافیا برای صعود روسیه به عنوان قدرت بزرگ جهانی است و دستیابی کامل روسیه در این منطقه به معنای دست یابی روسیه در تمامی کشورهای آسیایی بوده و هژمون بودن روسیه را برای قدرتهای منطقه و جهان به اثبات میرساند. قفقاز جنوبی برای اینکه در گذشتهها جزء قلمرو شوروی بوده و امروزه در مرزهای جنوبی و در همسایگی روسیه کنونی قرار گرفته است، برای سیاستمداران روسی از اهمیت خاص بر خودار بوده و نفوذ پذیری بودن این منطقه برای روسها غیر قابل تحمل گشته است.
قفقاز جنوبی در سیاست خارجی روسیه پس از روی کار آمدن پوتین از اهمیت و جایگاه خاص بر خوردار بوده است و پوتین با توجه به رویکردهای مکتب آسیاگرایی، قفقاز جنوبی را در حوزۀ خارج نزدیک تعریف و آن را عمق استراتیژی و (حیاط خلوت) در سیاستهای خارجی روسیه تعریف کرده است. سیاست خارجی روسیه پس از روی کار آمدن پوتین در امور منطقهای و به ويژه قفقاز جنوبی با رویکردهای «واقع گرایی و عمل گرایی» دنبال شده است و دست یابی در منطقه و همسو سازی کشورهای موجود در آن، یکی از اولویتها بوده است.
باتوجه به اهداف استراتیژیک روسیه در قفقاز جنوبی، که مهار بازیگران منطقهای و جهانی، دفع تهدید احتمالی افراطیت دینی، جلوگیری از نفوذ گستری جدایی طلبی در این منطقه، دستیابی به بازارهای بزرگ نفتی منطقه، انتقال لولههای گاز و نفت از مسیر ارمنستان – روسیه به بازارهای جهانی، تقویت پایگاههای نظامی در برابر ناتو و صعود این کشور به عنوان قدرت جهانی تاثیر گذار را شامل میشود، اهمیت این منطقه را برای روسها بلند و دست یابی به اهداف شمرده شده را ارزشمندتر ساخته است. پیوندهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی روسیه با کشورهای قفقاز جنوبی، بیشتر از هر مولفهء دیگر اهدافِ تعریف شده ی روسیه را در این منطقه سهل تر و آسان تر ساخته است و همین اکنون نزدیکی روسیه با کشورهای ارمنستان و آذربایجان نمونه ی بارز از همبستگیهای سیاسی و فرهنگی این کشور هاست که دستیابی روسیه به اهداف تعریف شدهای این کشور را محتملتر ساخته است. وابستگیهای سیاسی و امنیتی برخی کشورهای قفقاز جنوبی به روسیه، این امکان را به روسیه داده است که اهداف دراز مدت روسیه به عنوان قدرت جهانی و تنها هژمون منطقهای بر آروده شود. روسیه پس از جنگ سرد، برای ایجاد سد راه در برابر نفوذ گستری ناتو به شرق چندین پایگاه نظامی در قفقاز ایجاده و جمهوریهای اوستیایی و آبخازیا و ارمنستان را به خود هم سو و همرنگ ساخته است.
روسیه پس از جنگ سرد اهداف زیر را در قفقاز جنوبی دنبال کرده است:
۱. جلوگیری از نفوذ گستری ناتو به شرق؛
۲. ایجاد سد راه در برابر نفوذ غرب«امریکا» در منطقه و به ویژه در قفقاز جنوبی؛
۳. جلوگیری از نفوذ ایران و ترکیه به عنوان بازیگران منطقهای در مرزهای جنوبی روسیه که شامل کشورهای قفقاز جنوبی میشود؛
۴. مهار اتحادیۀ اروپا از منطقۀ قفقاز جنوبی؛
۵. دستیابی به بازارهای نفتی منطقه؛
۶. حمایت از انتقال لولههای گاز و نفت از مسیر روسیه به بازارهای جهانی؛
۷. دست یابی به دریای خزر و دریای سیاه از مسیر قفقاز جنوبی؛
۸. مهار گروههای جدایی طلب در کشورهای قفقاز جنوبی و حفظ ثبات داخلی در این کشورها؛
۹. جلوگیری از گسترش فعالیتهای بنیادگرایان دینی از قفقاز جنوبی؛
۱۰. ایجاد پایگاههای نظامی در قفقاز جنوبی جهت ایجاد موازنه قدرت در منطقه و جهان؛
۱۱. ترویج ارزشهای روسی در منطقه ی قفقاز جنوبی جهت کمرنگ سازی ایدههای غربی و اسلامی؛
۱۲. انحصار ترانزیت انرژي از مسیر روسیه به بازارهای جهانی و به ویژه در بازارهای اروپایی؛
با توجه به اهداف شمرده شده ی روسیه در قفقاز جنوبی پس از روی کار آمدن پوتین، بخش بزرگ آن از سوی روسیه به کرسی نشسته و کشورهای ارمنستان، آذربایجان و جمهوریهای اوستیایی و داغستان نیز با روسیه در برابر سیاستهای بازیگران منطقهای و جهانی همسو شده اند و بازارهای نفتی قفقاز جنوبی به گونه ی چشم گیری در انحصار روسیه قرار گرفته است. با آنکه روسیه در قفقاز جنوبی یک بازیگر تاثیر گذار است اما موانع بزرگی نیز در برابر آن وجود دارد؛ امریکا، ناتو، اتحادیه اروپا، ترکیه و ایران از بزرگترین موانع در برابر اهداف روسیه در قفقاز جنوبی خوانده میشود که روسیه نیز همواره حضور این بازیگران را به عنوان تهدید در برابر خودش توصیف کرده است. رقابتها میان روسیه و بازیگران منطقهای مانند ایران و ترکیه در جریان است و این قدرتها به شدت برای دست یابی به بازارهای نفتی قفقاز جنوبی با هم در رقابت اند و عرصه را برای روسیه محدودتر ساخته اند. حضور ناتو و امریکا در قفقاز جنوبی برای روسیه نیز یک تهدید است چون نقش این بازیگران در معادلات منطقهای و جهانی پس از جنگ سرد مملوس بوده و روسیه هم گسترش این بازیگران در منطقۀ قفقاز جنوبی نگران است و همواره از سیاستهای حذفگرایانه در برابر آنان کار گرفته است.
در کل نتیجه پژوهش این بوده است که قفقاز جنوبی در سیاستهای خارجی روسیه پس از روی کار آمدن پوتین از اهمیت خاص برخوردار بوده است و پوتین با توجه به ایده «آسیا گرایی» این منطقه را در سیاست خارجی کشورش به عنوان "حیاط خلوت" تعریف و برای کنار زدن قدرتهای رقیب از این منطقه، از سیاستهای عمل گرایانه کار گرفته است. آنچه اهداف روسیه در قفقاز جنوبی تعریف شده است به گونۀ نسبی برای روسها تحقق یافته اما حضور قدرتهای منطقهای مانند ترکیه و ایران و قدرتهای فرا منطقهای مانند ناتو، امریکا و اتحادیۀ اروپا برای روسیه همواره یک تهدید بوده است که تا حال نه تنها در قفقاز جنوبی مهار نشده اند؛ بل دامنههای نفوذ گستری شان بیشتر نیز شده است.
Related articles
بازشناسی مفاهیم (دولت، قدرت و نظام بینالملل) از منظر اندیشۀ پستمدرن
Mohammad Taher Tonzai Badghesi
فصلنامه علمی- پژوهشی رنا
Published online: 17 Apr 2021
تحلیل جامعهشناختی نقش فرهنگ بر خشونت خانگی علیه زنان در شهر غزنی
Wahida Rahmati
فصلنامه علمی- پژوهشی رنا
Published online: 17 Apr 2021
اصول اساسی جامعه شناسی فرهنگ ماکس وبر
Gulab Shah Amani
فصلنامه علمی- پژوهشی رنا
Published online: 17 Apr 2021