در حال بارگیری ...
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur
adipiscing elit,
یکی از اصطلاحاتی که در ادبيات امروز فراوان به کار برده میشود اصطلاح Intertexuality است که معادل فارسی آن بینامتنیت است. بینامتنیت یکی از رویکردهای نقد ادبی جدید است که روابط بین متون را بررسی میکند و روشی است فرهنگی – اجتماعی که در همۀ حوزهها به ویژه ادبیات، رسوخ کرده و دگرگونیهایی شگرف را به وجود آورده و توجه منتقدان ادبی و پژوهشگران زبان فارسی را نیز به خود جلب کرده است. در این مقاله سعی میشود که بینامتنیت را در شعر کمال خجندی شاعر معروف قرن هشتم با رویکرد تطبیقی شعر کمال و شاعرانی که وی از آنان اقتفا کرده و با تکیه بر غزلهای او بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم. از میان شاعران همروزگار کمال ، حافظ، شاه نعمتالله ولی واز میان گذشتگان خاقانی، حسن دهلوی و سعدی و از سخنوران بعد از کمال جامی را انتخاب کرده و از هر کدام غزلهایی گزینش شده و با سخن کمال به صورت مقایسه ای بررسی شده است. نتیجه بررسی حاضر نشان میدهد که همروزگار بودن، شرایط اجتماعی و فرهنگی زمان شاعر، برخورداری از میراث ادبی و فرهنگی، پایبندی شاعران قرن هشتم به سنتهای پیشین ادبی و امثال آن زمینه بروز پیوندهای بینامتنی را در شعر کمال به وجود آورده و افزون بر اینکه وی تحت تأثیر شاعران پیشین بوده تأثیر و تأثرهایی بر معاصران و متأخران داشته، از پشتوانة عظیم فرهنگی خود نیز بهرهها برده و مقولات دین، عرفان، تصوف، اسطوره، تاریخ، موسیقی و سایر علوم نیز در ایجاد روابط بینامتنی در شعرش تأثیری شگرف داشته است. در نمونههایی که از شعر کمال خجندی انتخاب شده به دو چیز امعان نظر شده است: یکی این که این غزلها از نگاه وزن، قافیه و آهنگ به یکی از شاعران بزرگ پارسیسرا همگونی رسانده دو دیگر این که در محتوای همین غزلها موارد متنوعی از بینامتنیت ملاحظه میشود که با دسته بندی آن بر مبنای نظریه کریستیوا و ژنت میتوان در شعر کمال بینامتنیت را با محورهای بینامتنیت آشکار، ضمنی و فراخوانی شناختهها شناسایی کرد.